Loueh!

3.4K 734 722
                                    

(ووت ستاره ای مارشمالوییست*.*)

هری بعد از کلاس بالش خودشو اماده کرده بود تا بره پیش لویی
واسه اولین جلسش
ساعتش دقیقا بعد از کلاسش بود!

روی ساق مشکی رنگش شورتک سفیدی پوشید با یه تیشرت تنگ مشکی
چوکری که بهش صلیب وصل بود با تک گوشواره صلیبشو انداخت و کوله چرم صورتیشو روی دوشش انداخت
ال استاری ساق دار گلبهیشم پاش کرد و به سمت پیست راه افتاد

هندزفریشو توی راه توی گوشش گذاشت تا اگر کسی چپ نگاهش کرد یا بهش تیکه انداختن نشنوه و باعث نشن روزِ قشنگش خراب بشه!

نزدیک در ورودی حفاظ پیست رسید و از پشت حفاظ سعی کرد لویی و دوست عجیبشو پیدا کنه!
که دوست عجیبشو زودتر از خودش پیدا کرد!

نزدیکش اومد و سر تا پاشو از نظر گذروند
هری متعجب به صورت شلوغ و پر از پرسینگ زین نگاه کرد

"هی بیبی,به موقع اومدی!"
"های,من هریم,عام...."

زین همونطور که دستشو پشت کمر هری می ذاشت با لبخند حرف می زد
"منم زینم,می تونی صدام کنی زی,لویی اونجاست!"

زین به لویی که روی نیمکت نشسته بود و سیگار می کشید نگاه کرد
موهای نرمش بدون بینی توی هوا پخش و پلا بودن و باعث می شد هری رو یاد نرمی بدن گربه بندازه!

هری نزدیکش شد و با لبخند سلام کرد
"های لوعه!"

لویی سیگارشو روی زمین انداخت و با قیافه ای که جمعش کرده بود به هری نگاه کرد
"اسممو درست بگو!,بهتر نبود یه چیز تیره تر می پوشیدی؟"
هری به لباساش نگاه کرد که باعث شد فرفریاش توی صورتش بریزن
"مگه لباسام چشونه؟"

زین چشماشو چرخوند و کمر هری رو بین دستاش گرفت
"لویی می تونه بیاد اینو بخوره,لباسات خیلیم خوبن پرنسس,فقط لویی به رنگای روشن حساسیت داره!"

لویی فاکشو به زین نشون داد و به هری که انگار از نزدیک بودن زین معذب بود نگاه کرد

بلند شد و دستای زین رو از دورش باز کرد و زین و به سمتی کشید
"تو حواسمو پرت می کنی,برو,کارم که تموم شد بهت زنگ می زنم بیایی!"

زین بهش نیشخند زد
"تریسام جذاب تره ها!"
"دهنتو ببند بابا هورنی!"
"اوکی اوکی ایم لیوینگ! " زین گفت و با خنده چرخید و ازش دور شد

لویی چرخید و به پسر صورتی نگاه کرد
"هی صورتی,اسکیت بردت کجاست؟"

هری به لغب جدیدش لبخند زد و به لویی نگاه کرد
"ندارم,اشکال نداره اگر دفعه ی بعد بیارم؟"
لویی اسکیت خودشو از روی صندلی برداشت و به هری داد

هری با کنجکاوی نگاهش می کرد که باعث شد لویی با دقت بهش نگاه کنه
اون شک داشت اگر هری واقعا پسر باشه!
اگر بود,یه پسر خیلی ظریف مریفه که باله می رقصه!

ฯMaRsHmaLLow wiTh CoFFeeHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin