زین:کامان نایل من کاری نکردم
نایل:من دیگه نمیتونم با تو توی یه خونه باشم جمع کن برو
نایل:امیدوارم یه مرگ آهسته و دردناک داشته باشی
زین:پس ازم میخوای که بمونم؟
نایل:
پ. ن: این واسه من به شخصه سخت بود به دو، سه بار خوندن احتیاج داره ^_^
YOU ARE READING
One Direction [Fun]
Fanfictionزین:چرا صورتت دودیه؟ لویی:زنگ زدم آتش نشانی مزاحم شدم زین:چه ربطی داشت؟ لویی:ترسیدم بیان بگیرنم،خونه رو آتیش زدم زین: ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ~اینجا توییت های فان از واندی رو میزارم ~این بوک گزیده ای از توییت های عالیای هست که خوندم ~فقط برا...