قسمت 2:
آوا:
با شنیدن دوباره ی اسمم با اون لحن چشمام و باز کردم
دختره گریجو بود
خم شده بود سمتم و دستش رو شونم بود
اخم کردم
کی انقدر بهم نزدیک شد و من نفهمیدم
نگاهمو که دید خودشو عقب کشید
- صدات کردم بیدار نشدی... رسیدیم
چرا کل جمعله هاش از فعل درست شده بود؟ میتونست بجای... ها؟ بیدار نشدم؟ مگه خواب بودم؟
پیاده شد
و منم به تبعیت ازش پیاده شدم
باورم نمیشد بلاخره اینجام
کمپانی گریجو رو به روم بود
جایی که حتی به خودم اجازه دیدنش تو خوابم نمیدادم
دختره رئیسه گریجو جلوتر راه افتاد
و دوباره مجبور شدم بدوعم دنبالش
فاک به قد دراز و پاهای دراز ترت
وارد کمپانی شدیم
از بیرونشم قشنگ تر بود
محو بزرگی و قشنگیش شده بودم
- خانومه موسوی تشریف نمیارین
وایساده بود و داشت نگام میکرد
با یه...
یه چی شبیه پوزخند
چهره ی ذوق زدمو با یه اخم محو کاور کردم و دنبالش راه افتادم
قدماش و آرومتر برمیداشت و منی که مجبور بودم دنبالش بدووم از این مسئله راضی بودم
وارد آسانسور شدیم
دکمه طبقه 8 و زد
تو آسانسور فقط خودمون بودیم
حسه بدی بهش داشتم
کلا از وقتی من عکسه این آدمو دیدم حس بد وجودمو گرفته بود
بعد یه مدت کوتاه به طبقه 8 رسیدیم
از آسانسور بیرون رفت دنبالش راه افتادم
یه راهروی طولانی بود
اما نه انقدر طولانی که دره آخر راهرو رو نبینم
جلوی آخرین در که همون در باشه وایساد و رمزشو زد
اوه ، در رمزی! جالبه
در باصدای تیکی باز شد
وارد اتاق شد
خواستم دنبالش برم که در جلو روم بسته شد
هن؟
گیج زل زده بودم به در
میخواستم با نگاهم بازش کنم
اما اصلا انتظار نداشتم واقعا کار کنه
در یکم باز شد
و کله ی دختره امد بیرون
- چرا وایسادی درو نگاه میکنی؟ برو اون اتاق
با چشم به اتاق کناری اشاره کرد
حرفی نزدم و کاری که گفته بود و کردم
در و که باز کردم و فاک
اینجا که یه کلاس بود
و من عین خر بدون در زدن اومده بودم تو
من از کجا باید میدونستمممم
همه زل زده بودن بهم
منم زل زدم به اونا
استاد که دید دیگه داره وقت کلاس گرفته میشه
به حرف اومد: خوش اومدی، روی یکی از صندلی های خالی بشین و توجهتو بده به من
اوه عجب لحجه ی بریتیشی
لبخند زدم و کاری که گفته بود و کردم
بقیه هم از نگاه کردن بهم دست برداشتن

YOU ARE READING
GRIGIO
Romanceخلاصه: آوا طراح لباس تازه کاری که طرحاش اتفاقی دسته مانیا، صمیمی ترین دوست لیا می افته این طرحا انقدر فوق العاده بودن که مانیا نتونست خودشو از فرستادنه طرحا به لیا منصرف کنه ، پس انجامش میده دختره رئیس کمپانی که همون لیا باشه از طرحا خوشش میاد و به...