+ من هیچوقت ترکت نمیکنم.
- تو نمیتونی از مردنت پیشگیری کنی.
+ من هنوز سنم کمه لویی! به این زودیها نمیمیرم. احمق نباش.
- اولین دوستم وقتی چهارده سالمون بود مرد. اون از تو هم کم سنتر بود.
+ اون، اون یه اتفاق بود.
- بعدی پونزده، بعدی هفده، چهار نفر رو هجده و دو نفر رو نوزده سالگیم از دست دادم. سنشون از تو و منِ الآن کمتر بود. باشه؟ من نحسم. فقط ازم فاصله بگیر.
او در تنهاییاش کز میکند. هری میرود.
YOU ARE READING
death history
Short Story[ COMPLETED ] او آبی دوست دارد، سیب دوست دارد، شکلات دوست دارد. او زیبا مینویسد، زیبا میسراید.