despair 43

21 10 1
                                    

+ من به خاطرت ادبیات خوندم. خطم خوب شده، می‌تونم بنویسم و برای تو بفرستم. من به خاطرت کلی تغییر کردم تا بفهممت. من می‌خواستم بفهممت. من می‌خوام.

- من ارزشی ندارم.

+ برای من داری.

- من هیچی نیستم.

او بلند می‌شود و می‌رود. او دوست داشته شدن را دوست ندارد. او از ترک شدن‌ها می‌ترسد.

death history Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin