😐اعتراف نامبر وان😐

1.3K 212 158
                                    

(یادتون نره اینا در اینده اعتراف میشن😑)

تازه از خونه یکی از بچه ها اومدم و در خونه رو باز میکنم
و یه حس خیلی بسیار منگلانه بهم دس داده 😐

مامان جان در اشپزخونه مشغول شست و‌ شو یااا پخت و پز یاا ..
بالاخره مشغول یه کاری هس دیگهههه 😑

سلاام مامیییی

سلام ..کجا بودی تا الااان ؟؟

قبرستون 😐 خا خونه دوستم بودم دیگه 😐

کدوم دوستت ؟؟

همون دوستی که اهو یار داره ای بله 😐😐😐 چیزه منظورم چی بود ..اها خونه دیانا اینا بودم 🔫😐

چه گوهی میخوردی تا الان اونجا؟؟

خا درس خوندیم ..اهنگ گوشیدیم ..زر زدیم ..کرم ریختیم 😐
الان اجازه میدین برم تو اتاقم لباسامو در بیارم بعدش بازجویی کنی ؟😑

باش برو‌

* ده دقیقه بعد *

به مامان در حالی که سرش توی گوشیه و روی مبل رو به روی من نشسته مینگرم و میگویم :

میخوام یه اعترافی بکنم 😐

بگو

مامان یادته اون موقع که کلاس هفتم بودم همش میرفتم خونه دیانا اینا بعد چقد اونجا میموندم تا شب ؟؟

اره یادمه

بعد تو ازم میپرسیدی چیکار کردین
منم میگفتم حرف زدیم و فیلم دیدم ؟؟

خببب

دروغ میگفتم

بالاخره سرش را از گوشی در اورده و به چشمان زیبای من زل میزند🤩😐

اهم..
خب بزار بهت بگم
اونجا ما فیلمای مثبت ۱۸ دارای صحنه های بسیار بسیار پشم ریزون نگا میکردیم
حالا این ب کنار
میرفتیم تو کلش رویال درخواست سکس چت میدادیم بهدش کلی میخندیدیم 😐😐😐😐
ینی وقتی پسره مینوشت
*اههه*😐😐😐😐
کل ساختمون میرفت رو هوا
اخ اخ یادش بخیر چقد میخندی...
دست از وراجی برداشته و به صورت مامان که اصن یه وعضیه مینگرم

فقط گمشو از جلو چشام 😑

اوکی اوکی من میرم درسامو بخونم بای 😐👋🏻👋🏻



.....

اینم از اولین اعتراف 😐
اگه خندیدین ووت بدین 😎

شمام مث من دوس دارین وقتی اینارو به مامانتون اعتراف میکنین قیافش که داره داد میزنه
" ینی خاک تو سر احمق من " ببینید ؟؟
اگر بلی
تبریک میگویم😐
شما نیز مانند من کرم های زیادی درون خود پرورش داده اید 😐
حتی شما دوست عزیز 😐😐😐😐😐😐
اگه "صیم" کامنت بزارین 😎
منگل شدم رفت 🔫😐
تا اعترافی دیگر بای 😐👋🏻👋🏻

My confessions to my motherWhere stories live. Discover now