part .1.

429 41 14
                                    

لباس رو بیشتر بهش فشار میده و خیس میبوسه....

کمر ضریفش که بین بازو های قوی لیام گیر افتاده بود محکم تر فشرده میشه و بیشتر به بدن لیام میچسبه البته راضی تر میشه...

لیام بوسه های ریز روی گردن روی می‌زاره...

زین تارای ابریشمی موهای لیام رو دور انگشتش میپیچه و ول میکنه اون تقریبا هیچ لباسی تنش نبود فقط یه هودی نیم تنه با شرتش که خیلی کوتاهه جورابای مشکی که خیلی به ست نخودی توی تنش میومدن لیام رون کوچیک ولی توپر زین رو توی دست بزرگش فشار داد....

دست لیام به حدی داغ بود که پوست زین داغ داغ شد سرش رو به عقب خم گرد و ناله ارومی کرد...

چند ساعت بد زین وقتی به خودش اومد که از شدت خستگی داشت غش میکرد میزان لذتی که لیام بهش میداد غیرقابل توصیف بود....

جوری که اصلا متوجه دور ور و گذر زمان نمیشی فقط به اون سی سانتی که توته فکر می‌کنی.....

عشق بازی همیشه با لیام طولانی بود ساعت ها طول می‌کشید سکس عادیشون تقریبا دو راند بود ولی مواقع مخصوص از شب تا سپیده دم طول می‌کشید.....

زین انقدر عشق بازی با لیام رو دوست داشت که بعضی اوقات توی بغل لیام موقعی که داشت تلمبه میزد از هوش میرفت....

اونا یه زوج خیلی هورنی بودن که هیچ چیزی مانع سکس کردنشون نمیشد توی همه جا حتی پشت رگالای لباسای فروشگاه.....

چشماش رو باز کرد اولین چیزی که دید لیامی بود که با چشمای شکلاتی غرق در عشقش بهش نگاه میکرد لبخنده آرومی لبخنده آرومی زد....

بخاطر لوس کردن خودش صورتش رو به بالشت کشید و لباش رو غنچه کرد و چشماش رو بست....

لیام از شدت کیوتی اون صحنه ضعف کرد نتونست خودش رو کنترل کنه جوری سمت زین حمله کرد که از روی تخت پایین افتادن ولی لیام اجازه نمیاد بد ظریف زین آسیب ببینه پس خودش روی زمین فرود اومد زین رو سینش....

خنده ریزی کرد که باعث شد سری جاشون رو عوض کنه لباش رو به چشمه حیاتش بچسبونه و با تمام وجود ببوستش...

الان لیام به پشت خوابیده بود زین چونش رو روی سینه عضلانی لیام گزاشته بود و با دستش خط فک تزئین شده با ریش لیام بود و نوازشش میکرد.....

لیام دست چپ زین که توی حلقه «ازدواجشون» خود نمایی میکرد....

رو توی دستش گرفتو بوسه نرمی پشتش کاشت...

_نظرت با یه دوش دو نفره چیه بیبی بوی خوشگل من...

لیام نظر داد و زین واسه تایید کردن سرش رو روی سینه لیام بالا پایین کرد.....

لیام زین رو که مثل یه گربه توی ملافه ها پیچیده شده بود رو همراه با ملافه ها بغل کرد و سمت حموم رفت اتاق خیلی سرد بود امکان داشت زینش سرما بخوره....

وقتی وان پر شد اول خودش نشست و بین پاهاش زین جا گرفت آهی از سر لذت کشید و سرش رو روی شونه لیام گذاشت مسته نوازشای لیام بود جوری که چشماش خمار شده بود....

لیام شامپوی وانیلی رو روی سر زین ریخت و شروع به ماساژ داد بوی وانیل با بوی بدن لیام زین رو به آرامش کامل رسوند و به یه خواب عمیق فرو رفت.....

لیام با آرامش موهاش رو آب کشید از وان بیرون اومد و زین رو بغل کرد بدون توجه به خیس شدن ملافه ها زین رو روی تخت خوابومد ملافه رو تا گردنش کشید تصمیم گرفت یه صبحونه مفصل درست کنه...

هرچی باشه خودش بیشتر از همه خبر داره زین واسه اینکه لیام لذت بیش ببره حاضر ده راندم سکس کنه متاسفانه به حرف لیامم گوش نمیده و انجامش میده و این لیام رو نگران می‌کنه....

به نظر جدیدنا خیلی ضعیف شده همش حالت تهوع داره ولی خوبیش اینکه اشتهاش باز شده خیلی باز این باعث شک لیام میشه چون اون هیچوقت به این اندازه غذا نمیخوره مثل همین الان اون ۱۲ تا پنکیک خورد ۱۲ تاااااا....

لیام واسه خرید بیرون رفت و الان وقتش بود ...

زین باید مطمعن میشد حدس و گماناش درسته یا نه بیبی چک رو از کشوی پایین تخت ورداشت وقتی اون دوتا خط رو دید مهر تاییدی به همه حدساش خورد...

تند تند هر لباسی که دم دستش بود رو پوشید و سمت در رفت و شماره مطب دکترش رو گرفت بعد چندتا بوق منشی با صدای نازکش جواب داد خوشبختانه وقت دکتر خالی بود....

Fifty Shades of ziamWhere stories live. Discover now