«من هیچوقت نخواستم عاشق بشم، مخصوصن عاشق بهترین دوست برادرم»
_هری از وقتی یادشه رو لویی تاملینسون کراش داشته
لویی بهترین دوست برادرش،لیامه.اون میدونه هری روش کراش داره و این باعث شده که از اون پسر متنفر بشه.
لویی حس میکرد دنیا داره تموم میشه وقتی فهمید هری قراره با اون و دوستاش به تور بیاد.
ولی تو اون مدت زیاد...
اونا عشق رو پیدا میکنن؟
و چه اتفاقی میوفته اگه دوست هری هم از این داستان خوشش بیاد و واردش بشه؟
احتمالا قلب یک نفر میشکنه ولی کی؟
_________
هی گایززز*-*
خب این یه فنفیک لری و من قراره ترجمش کنم
خودم هنوز کاملش نکردم ولی تا اونجایی که خوندمو خیلی دوست داشتم مطمعنم شماهم خوشتون میاد*-*
پارت اولو چند روز دیگه اپ میکنم لطفا ساپورت کنید بوس
cr:hazxlouforever112
![](https://img.wattpad.com/cover/240410063-288-k656667.jpg)
YOU ARE READING
my brother's best mate(l.s persain translation)
Fanfiction«من هیچوقت نخواستم عاشق بشم، مخصوصن عاشق بهترین دوست برادرم» _ هری از وقتی یادشه رو لویی تاملینسون کراش داشته لویی بهترین دوست برادرش،لیامه.اون میدونه هری روش کراش داره و این باعث شده که از اون پسر متنفر بشه. لویی حس میکرد دنیا داره تموم میشه وقتی ف...