اون مال منه

260 11 0
                                    

آلبینو
قسمت ۱۴
همین که بیدار شدم درد تو بدنم پیچید .
همه ی بدنم کوفته بود .‌
اون لعنتی ....
دیشب بهم تجاوز کرد ...
انقدر درد داشت که تو کل طول رابطه گریه کردم . هر چی داد زدم و گفتم تمومش کنه به خرجش نرفت .
درد دارم . کمرم و پشتم بدجوری درد میکنه .‌
خواستم چشمامو باز کنم که صدای دعواشونو شنیدم .‌
بی حرکت موندم .‌
_ اون‌ پاپی منه ولی تو باهاش خوابیدی .‌
صدای یوناسه . انگار این دو تا سر من دعواشون شده .
_ من فقط اونو بهت دادم که نگهش داری ‌. هیچوقت نگفتم اون مال توعه ‌.
فاک یو بچ . من مال هیچکدومتون نیستم .‌ دلم میخواست بلند شم و دوتاشونو بکشم ولی حتی جون نداشتم به طرف دیگه بچرخم .
اون همه شک و دردی که یوناس باعثش بود و بعدشم اون ماجرای شبانه با لئون .‌
حس میکنم یه چیزی جونمو مکیده .
انگار یکی با ۱۸ چرخ از روم رد شده .‌
لعنتی .
_ تو اونو دادی به من .
_ ندادم .
_ دادیییی .
اعصابم خورد شد .
ناخودآگاد دهنمو باز کردم .
_ خفه شید دیگهههه .
همون لحظه دوتاشون چرخیدن سمتم .
چشمامو آروم باز کردم .
دیگه واقعا از دست اینا خسته شدم .
اگه دوست داری کسیو شکنجه کنی درست عذابش بده . این کارا چیه ؟
سر من با هم دعوا میکنین ؟
مگه بچه این ؟
یوناس نشست کنارم .
_ پاپی کوچولو خوبی ؟
دستشو پس زدم .
_ گمشو .
لئون اومد جلو .
_ ببینم درد داری ؟
_ اره عوضی ‌. درد دارم . حالا گمشید بزارید بخوابم .
به طرف دیگه چرخیدم .
دیگه صدایی نیومد .
حس میکردم دارن با هم حرف میزنن ولی بدون صدا .
نگاهشون هنوز روم بود . پوست گردنم مور مور میشد .
چند ثانیه بعد یکی شونمو گرفت و منو چرخوند .
رو کمر انداختم رو تخت ‌.
یوناس ؟!
اومد روم .‌
همینطور که با یه دست دکمه های لباسشو باز میکرد برگشت سمت لئون
_ اون مال منه .
لئون خندید و از اتاق رفت بیرون .‌
_ خوشبگذره .
همین که در اتاق بسته شد یوناس مشغول شد .
محکم لباشو فشار داد رو لبام .‌
زورش از دیروز بیشتر بود .‌
شایدم زور من کمتر شده بود .‌
نه .‌ نمیتونم .
تحمل یه راند دیگه رو ندارم .‌

albinoWhere stories live. Discover now