چانیول و نایون با مجوز رسمی وارد تیمارستان شدن.
صداهایی که میومد وحشتناک بود! خیلی عجیب بود که کارکنا و پرستارای اینجا دیوونه نمیشدن ، ولی قبلا شنیده بود که دوره خدمتشون کوتاهه.
تقریبا میشه گفت صدای همه چی میومد! خیلی از بیمارا فکر میکردن حیوونای مختلفن و مثل اونا رفتار میکردن.حتی چیزی به جز غذای اون حیوون نمیخوردن!
چانیول و نایون به سمت بخش ویژه که توی طبقه چهارم بود راهنمایی شدن و دم در ایستادن.توقع داشتن که پشت اون در یه اتاق معمولی با درو دیوار عادی مثل-بیمارستان-باشه.
اما وقتی پرستار درو یه مقدار باز کرد،نایون یه راحتی تونست زنجیرا و قفلارو ببینه!
مگه میخواستن چی کار کنن که به اون همه زنجیر و قفل نیاز بود؟!
چانیول اول وارد شد و نایون پشت در موند تا وضعیت مساعد بشه.
در برای بار دوم به طور کامل باز شد و نایون از همونجا سوهو رو بین زنجیرا دید...
هیع بلندی کشید و دستشو روی دهنش گذاشت...
با چشمای درشت به مرد روبه روش نگاه میکرد که انگار اصلا سوهو نبود! موهاش شلخته و پراکنده بودن،لباش به طرز واضحی زخم بودن و میشد حدس زد به خاطر دندوناشه...رنگ به چهره نداشت و توی این چند روز مثل ارواح شده بود...
چانیول از پرستار پرسید:
-هیچ امیدی برای بهبودشون نیست؟
-معمولا انسان بعد از اوردوز دووم نمیاره و میمیره اما ایشون متاسفانه سالم موندن! تمام سیستم عصبی و عملکردی مغزش بهم ریخته و نمیتونه صحبت...
چشمای سوهو به نایون افتاد:
-نههههههههههههه
فریاد سوهو باعث شد پرستار به سرعت دکمه قرمز رنگ اضطراریو فشار بده و نرده فلزیو بکشه تا نتونه خارج شه.سوهو بلند شد و دوباره فریاد زد:
-نههههه، ازش فاصله بگیرررررر...
سوهو فریاد میزد و سعی داشت خودشو به نایون برسونه...چشماش ترسو اضطرابو منعکس میکردن و چانیول سعی داشت نایون مسخ شده رو از اتاق فاصله بده.
-اون یه هیولاستتتتتت ازش فاصله بگیر نایوننننننن...
حتی نمیتونست راه بره! چانیول بقلش کرد و به سرعت از اون اتاق فاصله گرفتن تا کسی آسیب نبینه.
پرستارای قوی هیکل با لباسای مشکی وارد اتاق سوهو شدن و نایون نمیدونست که چیکار کردن اما صدای فریادش به یک باره خاموش شد...با حال زار روی یکی از صندلیا نشسته بود و چانیول یه ذره یذره آب قندو به خوردش میداد.
پرستار کنارش نشست و دستشو گرفت:
-ما هیچ وقت اجازه ملاقات با بیمارای طبقه چهارم رو نمیدیم خانم،ولی جناب پارک نامه رسمی داشتن و مجبور به اطاعت شدیم.سعی کنید بهش فکر نکنید و چهره شو از ذهنتون پاک کنید...
-م...مگه...ن...نگف...فتی نمیتونه...ح...حرف بزنه؟
-اون زبون خودشو به طرز فجیعی گاز گرفته و الان نیمی از زبونش نیست! دکترای ما هم اینو تایید کرده بودن...ولی واقعا نمیدونم چرا این اتفاق افتاد...
-من مطمئن....نم که سوهو میت...تونه خوب بشه...
-واقعا متاسفم که اینو میگم اما به ما دستور دادن که با مرگ سبز خلاصش کنیم...
دستاش به وضوح شروع به لرزیدن کردن و چشماش دوباره جوشید:
-ی...یعنی چ...چی؟
-نگران نباشید خودش هیچی نمیفهمه...ما یه سری دارو رو به بدنش تزریق میکنیم و به آرومی جونشو از دست میده...
YOU ARE READING
Thirteen, S1
Horrorفصل اول کامل شده.✅ دوکیونگسو یه جنگل بان با تجربه و پختست که بهش گزارش میدن توی جنگل مرکزی پسر بچه ای به اسم (یان تائه سو) گم شده. سوهو که رئیس جنگل بانیه پیدا کردن این پسر رو به کیونگسو محول میکنه و از طرفی، چند وقته که اتفاقات عجیب و پیچیده ای توی...