Dance

164 35 45
                                    

افراد مسن توي سالن نشسته بودن
وسط رو براي رقص عروس و داماد همه خالي كردن
بك اه رفت پشت ويالون سل گوشه سالن و با اشاره به پيانيست شروع كردن به نواختن
ميونگ هه و ووك اروم تانگو ميرقصيدن
به صورت بك اه نگاه كردم
خالي از هرگونه شادي
انگار نه انگار عروسي برادر بزرگشه
ووك خيلي نرم حركت ميكرد و ميونگ هه رو همراهي ميكرد
ميونگ هه هم چيزايي زمزمه ميكرد و اروم ميخنديد
چانيول امد جلوم و با تعظيمي دستشو جلوم گرفت
چان : اين بانوي زيبا شانس يه رقص رو به من ميدن؟
ريز خنديدم و به دورم نگاه كردم
بابا و مامان نگام ميكردن
يكم ترديد داشتم
اما چانيول سريع گفت : هي ما جفتمون ساقدوشيم كسي شك نميكنه
نفسمو دادم بيرون و دستمو تو دستش گذاشتم
دست تو دست رفتيم و با فاصله از ووك و ميونگ هه شروع كرديم به رقص
دستش رو كمرم بود و دست من رو شونه اون
اروم هدايتم ميكرد
با لبخند مليح دامنم رو گرفتم و چرخي زدم
تا رخ تو رخ چانيول وايسادم اهنگ تموم شد
ووك و ميونگ هه كنار رفتن
خواستم كنار بكشم كه چان دستمو نگه داشت و وسط رفت
دقيقا جاي قبليه ووك و ميونگ هه
با تعجب و گنگ نگاش كردم
به بك اه نگاه كرد و سرشو اروم تكون داد
بك اه و پيانيست شروع كردن به زدن يه اهنگ
واي من اين اهنگو بلد بودم
يه رقص فرانسوي فوق العاده
يعني اين رقصو براي من ياد گرفته؟
دستمو گرفت و تعظيم كرد و بوسه ارومي بهش زد
دستامونو بالا كنار هم گرفتيم و دايره شكل چرخيديم
بعد از چند دور دستاي مخالفمون رو بالا گرفتيم و چرخيديم
درحالي كه يه دستمون بالا بود دست ديگمون رو كنار هم بالاي سرمون گرفتيم و جلو و عقب شديم
اروم چرخي زدم
دو طرف بدنم رو گرفت و بلندم كرد
هيچي نميشنيدم و هيچي نميديدم فقط چانيول جلوم بود
اروم گذاشتم رو زمين و پشت گردنم رو گرفت
خم شدم رو دستش و خودشم باهام خم شد
صورتامون خيلي نزديك بود و نفساش تو صورتم ميخورد
اروم بالا اومديم و هر دو چرخيديم
در كنار هم دستامونو گرفتيم
سه دور پشت سر هم چرخوندم
يه دستم رو از پشت كمرم گرفت و دست ديگم رو از بالاي سرم و عقب و جلو شديم
اروم زمزمه كرد : خيلي عاشقتم
مثل خودش گفتم : من بيشتر
چرخ ديگه اي زدم و رو دستاش خم شدم و اهنگ تموم شد
همه برامون دست زدن
هنوز خيره بودم تو چشمايي كه شده بود دنيام
اروم بلند شدم و دامنم رو گرفتم و تعظيم كردم و اونم دستشو به سينش گرفت و تعظيم كرد

( اگه كسي رقصي كه گذاشتم براش باز نشد اين لينكشهhttps://www.youtube.com/watch?v=vNwYvNJUSxQ)
_ به خاطر من ياد گرفتي؟
چان : به خاطر تو هركاري ميكنم
ووك بلند گفت : خيلي قشنگ بود ممنونم
دستامو از دستش كشيدم
انگار زير پام زمين نبود
دلم ميخواست هميشه اين دستا رو دستام باشن
تا نصفه شب رقصيديم و شاد بوديم
پسرا براشون اهنگ خوندن
بعد از رفتن همه مهمونا ووك رو بغل كردم و بهش تبريك گفتم و بعد ميونگ هه رو بغل كردم
قرار بود به خونه ويلايي كه بابا براي ووك گرفته بود برن
حدود دو خيابون با عمارت فاصله داشت و يون هوا گفته بود چند روز بعد نقل مكان ميكنه اونجا
براي هممون دست تكون دادن و رفتن
بقيه هم كم كم رفتن
مامان اومد جلو و گفت : نميخوايد سوار شيد؟
بك : من با پسرا ميرم خوابگاه
مامان : تو چي سوانگهو
بك از جانب خودش يهو گفت : با من مياد
بابا : سوانگهو چرا بياد خوابگاه شماها
بك : يه جوري ميگيد انگار قبلا نيومده
_ پس من ميرم تو ماشين
داشتم ميرفتم صدا بابارو شنيدم كه گفت هواشو داشته باشيا
بك : هميشه دارم
رفتم سمت ون مشكيه پسرا
درشو باز كردم و دامنمو بالا گرفتم تا سوار شم
سهون دستشو سمتم گرفت تا كمكم كنه سوار شم
دستشو گرفتم ولي تا خواستم سوار شم لباسم زيرپام موند
خودمو اماده كردم تا با سر بيوفتم زمين اما با دستايي كه دور كمرم حلقه شد فهميدم نميوفتم
چان پشت سرم بود و اروم صافم كرد
چان : راه رفتن بلد نيستي؟
_ نه بلد نيستم
سهون : بيا نونا مواظب باش
بعد از اومدن بك رفتيم خوابگاه
شده بود چندباري اونجا بمونم
رفتم تو اتاق
وقتايي كه اينجا ميموندم با بك تو يه اتاق ميخوابيديم
پسرا تو هال نشسته بودن
اخ لباس نداشتم
از اتاق اومدم بيرون و صداش كردم : بكهيون
با گوشيش بازي ميكرد و خيلي حواس پرت گفت : ها ؟ ...... باشه
بلند گفتم : چي ميگي با تواما
بك : خو چته
_ لباس
بك : اره قشنگه
يهو جيغ زدم : اي بابا اعصابمو خورد كردي
شيومين از پشت زد تو سرم و گفت : يواش چته
سرمو مالوندم و گفتم : خب يه چيزي بهش بگين
كاي : هيونگ اگه خبر نگارا بفهمن ميزني تو سر رئيس كمپاني😂
_ نترس نميفهمن
سوهو گفت : خب بكهيون يه دقيقه اون ماسماسكو بزار كنار
چان اومد جلو و گفت : ولش كن بيا خودم بهت لباس ميدم
رفتيم تو اتاقش
كمدشو زير و رو كرد
يه نگاه كلافه بهم انداخت و دوباره با خنده كمدشو گشت
_ به چي ميخندي
چان : به اينكه تو چقد ريز ميزه و كوچولويي تو لباسام گم ميشي
با اخم شيريني زدم تو بازوش و خنديدم
بلاخره يه هودي از تو كمد دراورد
چان : اين به من بلنده يكم ، فك كنم ديگه نتونم توش پيدا كنمت
_ هه هه هه بانمك
يه شلوارك كوتاهم داد بهم و رفت بيرون تا عوض كنم
اخ اخ راست ميگفت توش گم ميشدم انقد كه بزرگ بود
اما باحال بود لباس گشاد دوس داشتم
به قيافه خودم كه هودي ازش اويزون بود خنديدم
تقريبا تا پايين زانوم رسيده بود نياز به شلوارك نبود اصا
ارايشمو پاك كردم
رفتم بيرون
سهون نگام كرد و شروع كرد خنديدن
همشون نگام كردن و خنديدن
خودمم خندم گرفت و گفتم : مرض خب شماها گنده اين
چان گوشيش دستش بود
به كنارش اشاره زد كه برم بشينم
رفتم نشستم و دسشو انداخت دوره گردنم و با موهام بازي كرد
با اونيكي دستش با گوشيش بازي ميكرد
كاي : فيلم ببينيم؟
سوهو : هممون خيلي خسته ايم بزار برا فردا
كاي بادش خالي شد و رفت تو اتاق
چشمام سنگين شده بود
به خودم نارو زدم كه يكم چشمامو ميبندم و بعد پا ميشم ميرم تو اتاق
اما گرماي بغل چانيول مستم كرد و ديگه نفهميدم چي شد
فقط فهميدم كه رو هوا معلق شدم و جاي نرمي فرود اومدم
يكم لاي چشمامو بازكردم
بك داشت پتورو روم مرتب ميكرد
چشماي بازمو كه ديد پيشونيمو بوسيد و اروم گفت : بخواب
چشمام بسته شد
خودشم اونطرف تخت دراز كشيد و خوابيد
با حس اينكه از خواب سير شدم و صدا زده ميشم چشمامو باز كردم
اما دلم ميخواست باز بخوابم
كاراي عروسي خستم كرده بود
چشمامو چرخوندم چان داشت سهونو ساكت ميكرد و بكهيونم كنارم هنوز خواب بود
هميشه خوابش از من سنگين تر بود بمب ميزدي پا نميشد
سهون : هيونگگگگ ، نونااااا پاشيد
چان : سهون هيس نميبيني خوابن
سهون : بسه ديگه چقد ميخوابن
چان : بچه پرو خسته ان
بك تكوني خورد و يه بالش پرت كرد سمت سهون
ععع اقاي خرس بيدار شد
بك با صداي خيلي خوابالو گفت : بچه برو بزار بخوابيم هنوز زوده
سهون : عععععععع
چان : هيس
خودمو يكم كشيدم سمت بك دستاشوم باز كرد تا بغلم كنه
از بچگي چسب هم بوديم اصا جدا نميشدم
رفتم تو بغلش و خودمو چسبوندم بهش
اونم محكم بغلم كرد و چشماشو بست
به قول همه هيچوقت هيچ خواهر و برادري مثل ما نميشن
چان : اي بابا داره حسوديم ميشه من دوست پسرتم سيخ اينجا وايسادم بعد ميري بغل داداشت
لبخند باريكي زدم و چشمامو محكم بستم
چان : نه نه اينجوري نميشه...سهون تحويل خودت ببينم چيكار ميكني
يكم چشمامو باز كردم
سهون پيروزمندانه گفت : يسسسسسسسس
يهو پريد رو تخت
يكم بالا و پايين كرد و پشت سر هم گفت : پاشيد پاشيد پاشيد
بك يهو داد زد : سهون بسه
سهونم با يه حالت جيغي گفت : پاشيدددددد صبونهههههههه
بلند شدم نشستم
_  باشه باشه پاشديم برو
سهون : بكهيون هيونگگگگ
بك : سهون اگه نميخواي قاتلم كني برو بيرون

Moon lovers2 ( in 2020)Where stories live. Discover now