Princess dont cry

272 59 51
                                    

بابا براي من تو زندگيم خيلي كارا كرده بود
نميگم براي پسراش نكرده بود ولي هيچوقت منو مجبور به كاري نكرد ولي پسراش همه چيزشون به اجبار بود
حتي ازدواجشون
اين ناراحت كنندس
رئيس هه ( فاميليش هه ) رئيس يكي از كمپاني هاي بزرگ كشور بود كه بابا براي همكاري باهاش ووك رو مجبور كرد با دختر اونها كه اسمش ميونگ هه بود ازدواج كنه
ووك تمايلي نداشت ولي فرمانبردار بود چون نميخواست كارش به عنوان پزشك رو از دست بده
دلم ميسوخت براش با اينكه تجربه نداشتم ولي زندگي بدون عشق سخته .
*****
يه روز كاريه مزخرف ديگه
من از كار بدم نمياد ولي رئيس بدترين كارها رو بهم ميده و تحقيرم ميكنه هميشه و من از اين متنفر بودم تازه كارهايي كه بهم ميداد متعلق به معاون شركت نبود
اهههه
رفتم به كاراموزا سر بزنم كه ديدم رز و جني تو اتاق تمرين ووكالن
يه لحظه دلم هواي خوندن كرد
اون موقع كه ميخواستم خواننده شم خيلي با بابا به شركت ميومدم و اينجاها تمرين ميكردم تا وقتي خواستم به همه بگم عالي باشم .
رفتم تو اتاق كه رزي داشت اهنگ diamond رو ميخوند
وقتي تموم شد گفت: ميخواي بخوني ؟
شروع كردم به خوندن
Boys their handsome and strong
But always the first to tell me I'm wrong
Boys try to tame me, I know
They tell me I'm weird and won't let it go
*
No, I'm fine, I'm lying on the floor again
Cracked door, I always wanna let you in
Even after all of this shit, I'm
*
'Cause a princess doesn't cry (no-oh)
A princess doesn't cry (no-oh, oh)
Over monsters in the night
Don't waste our precious time
On boys with pretty eyes
وسط خوندنم چشمم به در خورد كه يه مرد سريع رفت ، مطمئنم نديده بودمش ، سريع دويدم و صداش كردم : اقا با كسي كار دارين؟ اقا ؟
برنگشت
حرصم گرفت از فضوليش و بي ادبيش رفتم و بازوشو گرفتم : اقا با شمام با كي كار...
يه ماسك رو صورتش بود نفسم گرفت
خيلي بد نگام ميكرد
ولي چهرش خيلي اشنا بود يعني......
يعني با صداي پوزخندش به خودم اومدم دستشو محكم كشيد و رفت
نفس عميقي كشيدم و رفتنشو نگاه كردم
يعني اون وانگ سو بود؟
نميشه اون الان امريكاس
بكهيون : كجا رو نگاه ميكني؟ نكنه عاشق شدي
_واي تو از كجا پيدات شد بابا ترسونديم
بك: بيا بريم بچها باورشون نميشه تو صدات خيلي خوبه بيا يه لحظه
به زور منو كشيد تو اتاق تمرين خودشون
لوهان: من باورم نميشه يني سوانگهو هم مثل تو صداش خوبه؟ بدت نمياد اينجوري صدات كنم؟
تند گفتم: نه نه اصلا شما دوستاي بكهيونين هر جور ميخوايد صدام كنيد
بك: ول كن بيا بخون براشون .
ميكرفون رو جلوم گرفت
به چشماي پاپيش نگاه كردم و با اينكه فكرم مشغول بود گرفتم ازش و شروع به خوندن همون اهنگ كردم
اهنگ مورد علاقم princess don't cry ، چون منم يه جورايي پرنسسم
وقتي تموم شد برام دست زدن
سهون: بكهيون هيونگ ميخواي جات نونا ( به دختر بزرگ ميگن) رو بياريم تو گروه
بك: ديديد گفتم صداش عاليه ... خفه شو سهون ...من خودم عاشق اين اهنگم كه ميخونه
با خنده ادامه داد : وقتي خوابم نميبره ميرم اينو برام بخونه بعد بخوابم
كاي: واقعا بچه اي هيونگ
تائو با يه حالت شيطون گفت : چانيول هيونگ نظر تو چيه؟ نونا عاليه نه؟
چان كه تمام اون مدت زل زده بود به من گفت: واقعا عالي بود ... ي ...يني افرين
ازش خوشم ميومد خيلي كيوت بود ولي نميدونم چرا هر وقت منو ميبينه اينجوري ميشه
_ممنون چانيول...... بكهيونا من كار دارم بايد برم و اينكه امروز معلم ووكالتون قراره با تهيونگ و جين و جونگكوك تمرين كنه پس شما تمرين رقص كنيد
بك: اوكي
رفتم كه بعد از كلي دوييدن بشينم تو اتاقم
تا نشستم بعله بر خرمگس معركه لعنت منشي رئيس اومد تو و گفت: معاون وانگ رئيس گفتن اين پرونده هارو براي امضا پيشه رئيس وانگ ببريد تو ساختمان اصلي
_ ببخشيد مگه كاره منشي همين نيست پس شما اينجا چيكار ميكنين
منشي:من كاراي مهمتري دارم اين كار متعلق به شماست
هوفي كشيدم و رفتم ساختمان اصلي تا برم اتاق پدر كه منشيش گفت مهمون دارن
لاي در باز بود يكم نگاه كردم واي همون كه شبيه وانگ سو بود يني واقعا همونه ولي گفته بودن حالا حالاها نمياد
پسره سر خم كرد و گفت : از لطف شما جناب رئيس
بابا: كاره خوبي كردي اومدي سو خوشحالم كردي امشب براي شام همه دوره هم جمع ميشيم
پس واقعا وانگ سو بود
سو با حالت غمگين كه ميخواست پنهان كنه گفت:متاسفم دوساعت ديگه پرواز دارم فقط به خاطر دستوره شما اومدم و ممنون از زندگي كه تو امريكا برام درست كردين ... رئيس
دوباره سر خم كرد و اومد بياد سمت در كه بابا گفت: خيلي وقته پدر صدام نكردي
سو : چون تو اين همه سال پدر نداشتم
درو باز كرد
با هم چشم تو چشم شديم ، پشتشو كرد كه بره
من رفتم سمتش و گفتم: به خاطر اون موقع معذرت ميخوام اصلا حواسم به رفتارم نبود
همونجوري نگاهم كرد و رفت .
حتما زندگيه سختي داشته
در زدم و رفتم تو
بابا در حالي كه پرونده هارو امضا ميكرد گفت: ديديش؟
_ كيو؟
بابا:مطمئنم وانگ سو رو ديدي ولي به هر حال ولش كن و به كسيم نگو
_ چشم بابا

سلاممممممم 👋👋👋
خب خب وانگ سو اوردم براتون
ببخشيد كوتاهه ولي زودتر پار بعديو ميزارم البته وقتي كل ووت ها به 50 برسه 😁😁😁
تنبلي نكنيد ووت بزنيد و مثل هميشه مشكلاتمو بگين💓

Moon lovers2 ( in 2020)Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora