⚡Ep 3⚡

13.5K 1.9K 328
                                    

برا اینکه گیج نشید میگم
_ : تهیونگ
+ : جونگ کوک
~ : سانی
_____________________________

ته سان میدونست برادرش و شوهر برادرش بدون علاقه ازدواج کردن .

اون یه پسر ۱۱ ساله بود ولی خیلی بیشتر از همسناش میفهمید .

قرار نبود مامانش چیزی بفهمه ... سانی میخواست خودش صحنه های دلخواهشو بسازه ...

از روزی که این تصمیمو گرفت انگیزه بالایی برای ساختن مومنت های تهکوک پیدا کرد ...

و اینجوری بود که عملیاتش رو شروع کرد .

***********************

تهیونگ روی کاناپه نشسته بود و داشت روی پروژه جدید کار میکرد .

و خب ته سان اصلا دوست نداشت اونو تنها ببینه پس خیلی سریع سمت اتاق رفت و جونگ کوک رو صدا زد .

~ هیونگ ...نظرت چیه امروز یه ناهار متفاوت بخوریم

+ متفاوت؟ منظورت چیه؟

~ خب ... من از جین هیونگ ( ورود جینی به داستان #_# ) یه غذای خوشمزه یاد گرفتم پس ... اگه بخوای میتونیم باهم درست کنیم ...؟

مطمئن نبود در خواستش قبول شه چون جونگ کوک و برادرش همیشه مشغول کار کردن بودن و احتمالا تا حالا گفت و گو ای بجز حرفای روزانه و کارای شرکت باهم نداشتن ...

و البته که جونگ کوک هم دوست داشت از وقتش استفاده کنه تا کارهاشو تموم کنه ولی اون خیلی ته سانو دوست داشت .

شاید هیچوقت اعتراف نمیکرد ولی به نظرش سانی ورژن دوست داشتنی تهیونگه ...

نه اینکه تهیونگ دوست داشتنی نباشه ، نه اصلا .

فقط جونگ کوک معتقد بود اون وجهه کیوت و شیطون تهیونگ بعد از ۱۵ سالگی دیگه هیچوقت دیده نشده ...

بذارید درمورد اون دو نفر یکم بیشتر صحبت کنیم ...

جونگو هنوزم سعی میکرد مثل نوجوونیش باشه ولی از وقتی که به عنوان رییس شرکت انتخاب شد جلوی خیلی از کارهاش رو گرفتن و خب یجورایی اونو مجبور به تغییر کردن .

بعد از یکسال ، تهیونگ که پسر دوست پدرش بود گفت اگه جونگ کوک بخواد میتونن با ازدواج باهم کنن تا سهام دو شرکت یکی بشه و سود بالاتری داشته باشه .

و خب پسر کوچکتر هم مشکلی نداشت اینجوری پدرش بهش افتخار میکرد و میتونست ثابت کنه که اونم میتونه مثل بقیه باشه ...

و خب این رو هم جا نندازیم که کوک وقتی تهیونگ رو برای شنیدن این صحبت ها ملاقات کرد حسابی شکه شد ...

حق داشت ... آخرین باری که تهیونگ رو دیده بود ، ته فقط ۱۴ سال داشت و یه پسر شوخ و بامزه بود ...

ولی توی این ملاقات ، کوک تهیونگ ۲۰ ساله ای رو دید که بعد از برگشتن از آمریکا کاملا عوض شده بود ...

Will you marry me again?Where stories live. Discover now