ORPHAN // KOOKV ✔️
[یتیم || Orphan] ಥ‿ಥ |COMPLETE| من فقط یک خانواده میخوام دیگه نمیخوام تنها باشم! کاپل: کوکوی ژانر:رمنس،انگست،داستان کوتاه ترجمه: گرداب
[یتیم || Orphan] ಥ‿ಥ |COMPLETE| من فقط یک خانواده میخوام دیگه نمیخوام تنها باشم! کاپل: کوکوی ژانر:رمنس،انگست،داستان کوتاه ترجمه: گرداب
تهیونگ عاشق دوست صمیمیش جونگکوک بود ولی یه اتفاق باعث میشه جونگکوک اونو مقصر مرگ خواهر دوقلوش بدونه و ازش متنفر بشه... ژانر:عاشقانه❤️،روزمره🌱،کمی انگست🥀،اسمات کاپل 👬:کوکوی،چانبک
خلاصه : تهیونگ امگایی که برای کارشناسی بورسیه دانشگاه هنر نیویورک رو میگیره و با هوسوک و رزیتا و جونگکوک همخونه میشه ... البته که زندگی در کنار جونگکوک براش بدون دغدغه نخواهد بود چون هردو دچار عشقی میشن که ازش فرارین .... بخشی از داستان : دیگه نمیتونست جلوی احساساتش رو بگیره! انگار تک تک سلولهای وجودش، از بیرحمی...
آشنایی تهیونگ، پسری که سالها پیش از اجتماع انسانی فرار کرد و زندگی کوچکی برای خودش توی جنگل ساخته بود، با گرگ بزرگ جثهای که بوی دردسر میداد، تقریباً خصمانه بود. اون مدتی میشد که توی جنگل از خودش رد بهجا میگذاشت و توی زندگی و آسایشش گند زده بود؛ پس مهم نبود که اون فقط یه گرگه و طبق غریزه عمل میکنه، پسر جنگل هیچ...
ᯊ منفیِ شصتونه جئون جونگکوک آلفای میانسالیه که از زندگی یکنواخت و یکرنگش خسته شده؛ اما هیچ قصدی برای رابطه و ازدواج نداره. تنها چیزی که جونگکوک میخواد یه بچهست، بدون مادر یا پدر دومش! تهیونگ امگایی که برای رسیدن به رؤیاش و وضع مالی بدش، قبول میکنه تا تولهی جئون جونگکوک رو براش به دنیا بیاره. ژانر: امگاور...
[پایان یافته] چی میشه اگر جونگکوک بفهمه رستورانی که سرآشپز مورد علاقهاش توش کار میکنه، دنبال یک گارسون میگرده؟ ژانر: عاشقانه، کمدی کاپل: ویکوک نویسنده: 🐿️ این فیکچت در چنل ویکوک چایلد کاملاً آپ شده و اگه خواستید میتونید از اونجا هم بخونیدش @Vkookchild9597
«کیمتهیونگ به دلایلی مجبور به ازدواج با آلفایی سلطنتی شده که همه از اون به عنوان یه فرد خشن و استبدادگر یاد میکردن اما...» ❈ناماثر: |بــوســه| ❈کاپل: کوکویـ ❈ژانر: امگاورس / ازدواجاجباری / انگستعاشقانه / پایانخوش ❈وضعیت: [پایان یافته]✓ •تمام حقوق این کتاب متعلق به نویسنده میباشید لطفا از انتشار آن در سایر پلتف...
«پایان یافته» (عزیزان این فیکشن زاییده ی مغز بیمار منه،پس اگه حساسید لطفا نخونید) _ولی هیچ دکتری به بهونه ی شیاف مریضشو انگشت نمیکنه..! ته داد کشید و مردمکای گربه ایش لرزید.. کوک درحالی که خندید به میز تکیه داد +انگشتت کردم؟اره قبول دارم..سخت نگیر لیتل دال _________________ جئون جونگکوک،یکی از دوستای پدر تهیونگ .. یه...
تهیونگ، امگاییه که تو یه خانواده ی متعصب به دنیا اومده یه روز که داره از مدرسه بر میگرده مزاحمتی براش ایجاد میشه و بعد از اون به خاطر حرفایی که پشتش میزنن به انتخاب خانوادش با سوجون آلفایی از یک خانواده ی اصیل ازدواج میکنه ولی بعد از چند سال به خاطر بچه دار نشدنش از سوجون جدا میشه و برای گذران زندگیش توی یک مهدکودک مش...
➳ Love (Fu.ck) Me تمامشده. ✔️ در دنیایی که هایبریدها حرف اول رو میزنن، انسانهای معمولی هیچ جایگاهی ندارن. اونها ابتدا فقط موجودات عجیب و کیوتی بودن که انسانها رو سرگرم میکردن؛ اما حالا بخش عظیمی از جامعه رو تشکیل میدن و انسانهای معمولی فقط قشر کارگری هستن که باید تا آخر عمرشون برای هایبریدها کار بکنن. و جونگک...
"تکمیل شده" Name:Angel of Innocent Genre:Angst,Romance,dram Copley:kookv فرشته ها معصومند چون قابلیت انجام دادن گناه برای اون ها تعریف نشده ولی این فقط مخصوص فرشته ها نیست بعضی از آدما هم میتونن فرشته معصومیت باشن فقط اگه کسی باعث نشه که مردم اونا رو گناهکار بدونن و مورد قضاوت قرار نگیرن همسر تهیونگ کسی که تهیونگ عا...
Mpreg اونها کاملا متفاوت بودن؛ یکی خالصانه شوریده از عشق و دیگری، پر از نفرت و کینه؛ عشقی که بین اون جفت حقیقی شکل گرفته بود میتونست تموم کنندهی اون انتقام باشه؟
همهچیز توی زندگی جئون جونگکوک، جراح پلاستیک معروف سئول به خوبی و خوشی میگذشت؛ البته تا زمانی که سروکلهی یه امگای گیلاسی پیدا شد که دنبالش راه میافتاد و بدون هیچ شرمی درخواست میکرد: _ آقای دکتر، بیا با هم بچه بسازیم! کاپل: کوکوی ژانر: امگاورس، ازدواج اجباری، کمدی، فلاف، اسمات، امپرگ
پایان یافته؛ جئون جونگکوک، دلال مواد؛ انتظارش رو نداشت وقتی وسط رستوران درحال کتکخوردن از طلبکارهاشه، سروکلهی جفتِ اتوکشیدهاش پیدا بشه و بدتر از اون... اون امگای آلفاطور جونگکوک رو به پشمش هم نگیره و بگه: - سروضعت رو نگاه، یقهی پیرهنت تا ناموس بازه، شلوارت از اون پارهپورههاست و قیافهات شبیه لاتهای پایینشهر...
"کِرنسیا،یک کلمه اسپانیاییست که به معنای مکان امن است! یعنی هرجایی که احساس امنیت داری! مثل گوشه ای از اتاق یا بغل کسی که دوسش داری! هرجای دنجی که احساس آرامش و امنیت میکنی!" آلفا جئون جونگکوک و امگا کیم تهیونگ پسرخاله هایی که از هم دل خوشی ندارن! و اونا به اصرار خانواده هاشون قراره جفت هم بشن! اما اونا میتونن باه...
-Completed ما تنها بودیم ☔ جونگکوک و تهیونگ بعد از پنج سال رابطه، از هم جدا میشن و حالا جونگکوک سعی داره توی هفت روز دوباره دل تهیونگ رو به دست بیاره. آیا میتونن دوباره به هم برگردن!؟ بخشی از فیک: _من واقعا... دوست ندارم اینجوری ببینمت لاو. دوست ندارم که پیش من نباشی و من نتونم باهات حرف بزنم. من واقعا دلم میخواد که...
-خودتی نه تویی الهه من بگو که خودتی -آم من،من ... بدون اینکه متوجه باشه اشک از چشماش سرازیر شد و پسر کوچیکتر لحظه ای خشکش زد و بدون اینکه بدونه داره چیکار میکنه پسر بزرگتر رو هول داد و پا به فرار گذاشت -کجا میری وایسا خواهش میکنم نرو و الهش توی جمعیت گم و گور شد -فقط صبر کن پیدات کنم فقط صبر کن اگه بدونی چیا کشیدم...
🌸✨بوچاچوم: رقص سال نو✨🌸 Mᴀɪɴ Cᴏᴜᴘʟᴇ: 𝗞𝗼𝗼𝗸𝘃 Sᴜʙ Cᴏᴜᴘʟᴇ: 𝗬𝗼𝗼𝗻𝗺𝗶𝗻 Gᴇɴʀᴇs: 𝗵𝗶𝘀𝘁𝗼𝗿𝗶𝗰𝗮𝗹, 𝗿𝗼𝗺𝗮𝗻𝗰𝗲, 𝘀𝗺𝘂𝘁, 𝗰𝗼𝗺𝗲𝗱𝘆,𝗵𝗮𝗽𝗽𝘆𝗲𝗻𝗱 +تو برای فرار از گارد سلطنتی خودتو انداختی توی بغل پادشاه! فکر نمیکنی این ریسکش یکم بالا بود؟ -ن..نه! چه ریسکی؟ +ریسک به تپش افتادن قلب پادشاه اونم برای یک...
Name:Hope (امید) Main Couple:kookv (Jungkook🔝) Genres:Omegavers,Daily Life,Smut,Mpreg,Angst, Romance,Happy End,... Version 2 : Taegi ...................................................... کیم تهیونگ یه امگاس که برای گذروندن زندگی نیاز به پول داره اما با وارد شدن به زندگی آلفا جئون جونگکوک و همسرش مسیره زندگیش تغییر...
با غرش بلندی که کرد سر هر دو پسر هول زده سمتش چرخیدو جونگکوک با دیدن پسر مو طلایی که با چشمای خمار آبی لرزون، بهش خیره شده بود اونجا بود که حس کرد تیری به قلبش خورده و به آخر خط رسیده.... اون چطور تونسته بود همچین کاریو بکنه؟ با خشم و ناراحتی شدیدی که توی قلبش حس میکرد به چشم های ترسیده امگاش نگاه کرد،امگایی که حا...
[Completed] جونگ کوک تمام عمرش دنبال جفتش می گشت ولی هیچ وقت انتظارشو نداشت وقتی پشت چراغ قرمز داخل ولووی قرمزش نشسته اون امگای لعنتی با کت و شلوار سفید عروسیش توی ماشین بپره و داد بزنه "گاز بده!" ______________ -[با فکی قفل شده به چشم های معذب پسر کوچیک تر خیره شد. - گذاشتی... مارکت کنه...؟ شمرده شمرده و با صدای سردی...
خلاصه: جونگکوک، تک امگای خاندان آلفا پرست جئون. زمانی که به درخواست خانوادهاش، قراری مبنی بر ترک خونه و رفتن به سئول گذاشته میشه، همه چیز به هم میریزه. تمام آیندهاش وابسته به تصمیمی بود که در اون لحظه باید میگرفت؛ به سئول میرفت و با فردی که پدربزرگش انتخاب کرده بود، تشکیل خانواده میداد؟ یا راهی برای بیرون اومد...
نام فیک :✨my white wolf✨ کاپل : ☕کوکوی☕ 🍩 ژانر 🍩 : 🐺امگاورس🐺 🍑ددی کینگ🍑🍥رمنس🍥 🍷اسمات🍷 🍼فلاف🍼 خلاصه :🍓 تهیونگ از اطاعت کردن خوشش نمیاد مخصوصا از زمانی که فهمید یه بتاعه سادس ، اما همه چیز با یک آرزو عوض میشه آرزویی که قرار بود در حد یه گلایه از کارما باشه ولی... 🍓 🍸جئون جونگکوک آلفایی که ساعت های خودشو...
"دلیلی برای نگه داشتن رازت نمیبینم، چرا یه دلیل بهم نمیدی ؟" "هر کاری بگی...انجامش میدم" این جمله آخرین ریسمان برای نگه داشتن آبرویش بود. جانگکوک که انگار به جمله دلخواه رسیده بود به آرامی تکیه زد: " راستش فانتزی هات منو کنجکاو کرده..." حرفش را برید ولی اتصال نگاهشان قطع نشد و با صدای بم ادامه داد: "چرا با من انجام...
خلاصه:جئون جونگکوک، محبوب ترین آلفای مدرسست ولی اون دوتا راز کوچولو داره... ژانر: امگاورس، فلاف. کاپل: کوکوی، یونمین
(یاقوت سرخ) ❥⋅•⋅•┈┈┈┈⋅•⋅•⋅❥ _به صدای قلبت گوش کن و هرکاری که گفت، همون کارو انجام بده +از اعتماد کردن به قلبم پشیمون نمیشم؟ _اعتماد به قلبت پشیمونی میاره و اعتماد به عقلت حسرت...تو کدوم و ترجیح میدی؟ +به قلبم گوش کردم... _خب...چی گفت؟ +میشه بغلت کنم؟ ❥⋅•⋅•┈┈┈┈⋅•⋅•⋅❥ کاپل: کوکوی_سکرت ژانر: تاریخی _درام_فانتزی_سفر د...
- واقعا که یه امگای احمقی! - و تو از امگاهای باهوش و قوی خوشت میاد. مگه نه؟! - آره، همینطوره. چیزی که تو اصلا نیستی! - قسم میخورم یه روزی میفهمی هوش و قدرت واقعی اون چیزی نبوده که فکر میکردی. - منتظر اون روز میمونم. کاپل: کوکوی ژانر: امگاورس، فانتزی، اسمات، رمنس، امپرگ
_جونگکوکی؟...بنظرت زندگی بعدی وجود داره؟ یعنی...اگه تو زندگی بعدی هم باشیم قول میدی همینقدر عاشقم باشی؟ پسر بزرگتر حلقه دستاشو دور معشوقش محکم تر کرد و با مالکیت زیر گوشش گفت _حتی اگه ده بار دیگه هم بدنیا بیای باز هم مال منی جئون تهیونگ... تو تا ابد محکوم به منی.....! کاپل:کوکوی.هوپمین ژانر:رمنس،تناسخ،انگست،اسمات
تهیونگ نفس سنگینی کشید و با حس کردن درد همیشگی آهی کشید: جونگ کوک... دستمو بگیر... جونگ کوک دست امگا رو محکم بین انگشت های سردش گرفت و گفت: من اینجام... امگا با نگاه کردن به صورت نگران آلفا لب زد: جونگ کوک... اگه من چیزیم شد... لطفا مراقب... خانواده م باش. باشه؟... من... فک نمیکنم بتونم از پسش... بر بیام...دارم می میر...
تهیونگ با تمام وجودش از الفا ها متنفره، اون میدونه که هیچوقت قراره نیست به یکی از اونا اجازه بده تا جفتش بشه. از طرفی تهیونگ عاشق بچه هاست و دلش میخواد بچه خودشو داشته باشه. اون از یه اهدا کننده اسپرم استفاده میکنه و بالاخره حامله میشه. ولی فهمیدن اینکه چه کسی پدر بچه اش قراره باشه جزئی از برنامه اش نبود. Couple ~ K...