Storm /ziam/
. لیام تو واقعا اینجایی؟ لیام دیگه نمیری؟ لیام کمی مکث کرد سرش رو به طرفین تکون داد ل-نه دیگه ازت جدا نمیشم . A short ziam story .
. لیام تو واقعا اینجایی؟ لیام دیگه نمیری؟ لیام کمی مکث کرد سرش رو به طرفین تکون داد ل-نه دیگه ازت جدا نمیشم . A short ziam story .
cober by @poorlarrie نقل قول هایی از هری استایلز... برای وقتایی که یکی میگه فقط بخاطر قیافش طرفدارشی بگی نه فقط برای اون، چیزای دیگه ای هم هستن...?
منتظر تو بودم,و تقصیر من نبود اگر برحسب اتفاق,یک دفعه یه فرشته آبی بالای سرم پر زد.
توی نوشته هام ، من تو رو شبا می بردم خونه و صبح با صدای کتاب خوندنت بیدار می شدم.
کلاغ روی شاخه درخت خشک بال باز کرده بود و با تداعیگری مرگی که به سراغ آدمی نمیاومد، لویی رو وادار میکرد به ناگزیر قدم برداشتن در ورطه سقوط و دویدن لبه پرتگاه. هری احساس میکرد تنش در گور و در اون انبوه انبوده جسد خوابیده. حال اون دو رو فقط مردگان میدونستن. وضعیت: پایان یافته.
آسمان با باران گلولهها تداعیگر کابوسی دیرینه، مثل آخرین روزهای بقای زمین بود و پوتینهایی که در دریاچه خون قدم میگذاشتن، اون مرد رو به وهمی از نشنیدن فرو بردن تا مجددا قلم که خارج از این تپههای سرخ از خون؛ سلاحی قوی بود رو به دست بگیره. "عزیز من؛ تعداد نامههایی که برایت نوشتهام از دستم خارج شده. در دهکدههای دو...
[ Compelted ] ریون: من دوست دختر اونم تو کی هستی تامیلینسون؟ . عاشقانه ی شکست خورده ی هری و لویی... هری و لویی که هنوز منتظر یک اتفاق هستن که به هم دیگه برگردن وضعیت:پایان یافته AU! Highest ranking:#1larrystylinson #1styles #1 tomlinson
مسافرتهای هواییِ اولِ صبح بد ترینن؛ مخصوصا وقتی بغل دستیت یه پر حرفه لعنتی باشه،که لبخند از صورتش پاک نمیشه! آخه محض رضای فاک! اون ساعت شش صبح چه دلیلی برای لبخند زدن داره؟ . . ایده ی اصلی: پیج @vaghti__liampayne
وقتی که اون ماسکش رو برداشت اتفاقات زیادی افتاد. اما تنها چیزی که لیام میتونست ببینه چشمای عسلی اون بود و از همون موقع همه چیز عوض میشد. لیام مطمئن بود زندگیش قراره عوض بشه.
Highest ranking : #2 in Fanfiction _تو متعلق به منی +اشتباه میکنی . من متعلق به تو نیستم . من متعلق به هیچکس نیستم !
[COMPLETED] *لیام من میترسم... تو عاشق کدومشونی؟ اون پسر پانک عوضی ای که روزا زندگیتو جهنم میکنه؟ یا... اون پسر بچه افسرده ای که شبا به بغلت پناه میاره؟ +اگه بگم جفتشون,فکر میکنی دیوونم...نه؟
"وقتی عشق از جایی که فکرشو نمیکنی سراغت میاد..." چی میشه اگر شیرینترین موجود دنیا با سلیطهترین آدم روی زمین مواجه بشه؟ قطعا عواقبی در پی داره... • Smut / Sharing 🔞 • Best ranking : #1 - liampayne #2 - zouis #3 - onedirection #3 - liampayne #5 - zayn #7 - ziam #7 - zaynmalik
نفس هام رو به تو میبخشم... اگه این،تمام چیزیه که نیاز داری. محتوای این داستان شامل: توصیفات غمانگیز/ سلفهارم/ اقدام به خودکشی/ و... میباشد. 11نوامبر2018
| Completed | وقتی سیستم امنیتی کشور رو به جرم فساد مجازات کرد، اسمشو گذاشتن داروغه. ولی توی گوشی لیام، هنوزم اسمش (تیمارستانی) بود. . . . ××××××××××××××××××× +15 جلد دوم فن فیک The Bedlamite |*توجه*| ×فحشای رکیک، تجاوز و روابط جنسی، فضای دارک×
|^Ziam & Larry Mermaid Short Story^| وقتی شاهزاده ی زمین هستی, قوانین زمینی دست بر دهانت می گذارند و از محافظت مردم,آبروی سلطنت, وظیفه شاهزادگی تو در گوشت زمزمه می کنند! وقتی شاهزاده ی دریا هستی, قوانین دریا دست بر دهانت می گذارند و از محافظت مردم,نجات جون هم نوعانت,وظیفه شاهزادگی تو در گوشت زمزمه می کنند! اما در کنا...
[Complete] چرخدندههای مغز لویی شروع به حرکت میکنن.چرخدندههای شیطانیای که باعث شدن لویی یه نقشهٔ انتقام عالی از تیلور رو بکشه.دیگه نشستن و تحمل کردن کافیه.اگه تیلور میخواد لویی رو 'هرزه' خطاب کنه،اشکالی نداره،لویی هم مثل یه هرزهٔ واقعی رفتار میکنه. "میخوام یه چیزی بگم و شما هم به عنوان دوستام،وظیفه دارین که در ه...
[Complete] لویی زیبایی رو، ترکیب رنگها و جنسهای مختلفی که حس ظرافت رو درون آدمها بهوجود میارن، میشناسه. اون درحالی که داره توی دانشگاه فشن میخونه، هر روز این ترکیب رو میبینه. برش لباسها، رنگ پارچهها، پیچیدگی طرحها، همهٔ اینها کنار هم قرار میگیرن تا یهچیز زیبا رو بسازن. ولی وقتی که یه دانشجوی علوم با پاهای...
هری هر روز نامه مینویسه و تو نامه اتفاقاتی که براش افتاده رو تعریف میکنه و میندازه تو صندوق پستی ینفر که نمیشناستش... Thank you for permission @LouislovesHazzy 💙💚
کتاب اول - عاشق هیولایی مثل اون بودن باعث میشه تا به سلامت عقل خودت شک کنی. [Persian Translation] Original story by @shtyles
❧ Larry Stylinson 🌱 •ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ• - فقط یه لمس کوچیک لازمه تا اشک هاش رو دیوانه وار شلیک کنه! چه برسه به دستهایی که احاطش کرده بودن.. انگار تنها چیزی که واقعا نیاز داشت همین بود! همین گوی کوچیکی که هیچ چیزی غیر از خودشون و احساساتی که جریان داشت توش نفوذ نمیکرد.. و چی میشد اگه این تنها چیزی باشه که میخواست تا ا...
◇ COMPLETED تو هیچوقت به التماسهام گوش نمیدادی، وقتی میگفتم : عاشقم نشو لویی، لطفا. ◇ خلاصه کتاب : هری و لویی در یک بازهی زمانی گم شده همدیگه رو میبینن و تلاش میکنن روزهای گذشته رو به یاد بیارن، هر روز میگذره و اونا پازل بهم ریختهی خاطراتو باهم بازسازی میکنن، و زمانی که به اخرین تاریخ فراموش شده میرسند، تیکه پا...
[Completed] *Under edit* هری به خاطر دوست صمیمیش و تصمیمهای غلط اون وارد ماجرایی میشه که باید از تنها دارایی به جا مونده ازش مراقبت کنه. اما ورقها تکتک برمیگردن و میفهمه واقعیت هیچوقت اون چیزی نبود که فکرش رو میکرده. وقتی تنها چیزی که حس میشه درده، چه میشه که یک نفر مرهم باشه؟ پینوشت: در این کتاب تمرکزی رو...
❌completed❌ _فکر میکنی همه چی از کشته شدن یه هاسکی شروع شد؟ _آره اون شب لعنتی ولی این هاسکی بعد از مُردن تازه متولد شد، شد راوی قصه ی من _اون شبو فراموش کن _من دیگه نمیتونم بهش فکر نکنم _به چی میخندی؟ _بهش که فکر میکنم،خندم میگیره #Friendship #Friendly #Secrets #Laugh #Crying #2gether #Lovely #moment #Larry #Ziam
دستاش رو جلو آورد و بهم نشون داد . -«این دست هارو نگاه کن ... بوی خون رو حس میکنی ؟ میدونی خون رو چی پاک میکنه ؟ » سرمو تکون دادم . -«فقط خون ، میتونه خون رو پاک کنه ...چرخه انتقام هیچوقت به پایان نمیرسه . نفرت تکثیر میشه و یه روزی میرسه که از زمین ، چیزی جز یه لکه سرخ که بوی تند اهن میده ، چیزه دیگه ای باقی نمیمون...
نمی تونست بیشتر از این تظاهر کنه خیلی دوستش داشت خیلی زیاد پس چرا پس چرا برای همیشه پیش خودش نگهش نداره؟ چرا نتونه برای همیشه داشته باشه تش هیچ زخمی عمیق تر از تظاهر به اروم بودن نمیتونه وحشی ترت کنه هرولد completed