Select All
  • 𝗧𝗿𝗼𝘂𝗯𝗹𝗲-𝘽𝙡𝙖𝙘𝙠𝙩𝙖𝙣
    3.2K 430 8

    دوستانی با دل های به هم پیوسته 𝑻𝒓𝒐𝒖𝒃𝒍𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒕𝒂𝒆𝒏𝒏𝒊𝒆.𝒋𝒊𝒏𝒔𝒐𝒐.𝒍𝒊𝒛𝒌𝒐𝒐𝒌.𝒓𝒐𝒔𝒎𝒊𝒏.𝒏𝒂𝒎𝒔𝒐𝒐 𝑷𝒂𝒓𝒕 𝒐𝒇 𝒇𝒊𝒄𝒕𝒊𝒐𝒏 پاهاشون رو توی ماسه های نرم فرو کردن و به اقیانوسی که حالا اروم شده بود زل زدن الان احساس آرامش داشتن و خوشحال بودن بعد از شنیدن کات اروم از هم جدا شدن و به س...

  • 《𝐒𝐥𝐨𝐰 𝐃𝐞𝐚𝐭𝐡》
    10.6K 1K 20

    "_ دوسم داری؟ +خب...تو همسرمی _ پس عاشقمی؟ تهیونگ با دیدن سکوت جنی، لبخند تلخی میزنه : یونگی... نه؟ بازم جوابی دریافت نمیکنه : دوسش داری؟ دست جنی رو که تصمیم به سکوت گرفته، میگیره و میگه : خودتو ناراحت نکن فقط میخواستم بدونم اگه یه روز نباشم، یکی هست که دلش برام تنگ بشه یا نه!" وضعیت : پایان یافته نام : مرگ تدریجی ...

    Completed  
  • BLACK SUIT || taennie ||
    17.6K 2K 28

    آروم از سر جام بلند شدم و به سمت در رفتم . آروم بازش کردم ، هیچکس نبود ، با قدم ها نوک انگشتی آروم آروم به سمت حیاط رفتم . بادیگارد ها اونطرف بودن و از فرصت استفاده کردم و دویدم ؛ ولی متوجه من شدن ، سرعتم رو بیشتر کردم ولی از بس ترسیدم که پام پیچ خورد و افتادم زمین ؛ منو گرفتن باز بردن تو ولی اینبار به یه اتاق دیگه بر...

    Completed  
  • Hater
    12.6K 1.3K 19

    با عصبانیت بلند شد و درحالی که منیجرش و بادیگاردش گرفته بودنش فریاد کشید: - میکشمت دختره‌ی فضول وحشی. نیشخندی زدم و درحالی که انگشت وسط دوست داشتنیم رو نشونش میدادم گفتم: - فاک یو سِکیا. دستم محکم کشیده شده و منیجرم با تعجب و ترس فریاد کشید: - چند ساعت پیشت نبودم، این چه گندیه که بالا اوردی؟ دستم رو از توی دست‌هاش بیر...

  • oneshots taennie
    18.2K 947 17

    این یه بوک وانشات از تهنی هستش. امیدوارم دوستش داشته باشید💕

    Mature
  • Revenge (Taennie)
    11.8K 1K 12

    ژانر: مافیا/ پلیسی /شاید اسمات کاپل: تهنی، (شاید) لیزکوک خلاصه: 《جنی، دختری که همیشه تو ماموریتای مخفیانه و ویژه شرکت میکرد و کسی بجز چندنفری که باهاش کار میکردن از وجودش خبری نداشتن، بخاطر انتقام مرگ پدرش وارد به باند مافیا میشه》 پ.ن. روند فیک با فیکای عادی متفاوته، لطفا قبل از شروع، حتما author's note رو بخونین. Sep...

  • 𝐓𝐡𝐞 𝐋𝐨𝐯𝐞 𝐌𝐚𝐟𝐢𝐚
    4.9K 713 22

    سکوت شب می‌ تونه دلیلی باشه برای شروع دلتنگی درست از همون لحظه‌ ای كه بدونی شنونده‌ ای نيست برای شنيدن دلتنگی‌ هايت،تمام دلتنگی های من در دو کلمه خلاصه میشه...دوست دارم !؟ شاید اگه این دو کلمه رو به زبون نمیاوردی،من هرشب با چشمایی خیس به یادت نبودم....رفتنت! درسته،رفتن همیشگیت عشق زندگیم♥︎ ژانر:عاشقانه•مافیایی•رازآلود...

  • 𝓕𝓮𝓮𝓵𝓲𝓷𝓰 𝓪 𝓷𝓮𝔀 𝓵𝓲𝓯𝓮🌱
    33.5K 3.1K 44

    🌱 کامل شده 🌱 فکر می‌کرد خوشبختی وجود نداره! فکر می‌کرد عشق معنی نداره! فکر می‌کرد هیچ وقت قرار نیست طعم خوشبختی رو بچشه! نمیتونست نگاه مثبتی به زندگی داشته باشه! حق هم داشت... هر کسی جای اون بود نمیتونست! اما همیشه همه چیز ثابت نمی‌مونه... اون تو اوج نا‌امیدی، امیدش رو پیدا کرد! "احساس یک زندگی جدید🌱" 𝓒𝓸𝓾𝓹...

    Completed   Mature
  • 𝑆𝐼𝐿𝑉𝐸𝑅 𝑀𝑂𝑂𝑁
    731 191 8

    مردم میگن افسانه ها همش دروغه و فقط برای سرگرم کردن بچه هاست...درسته اونم همین فکر رو میکرد، تا زمانی که چیزی باعث تغییر زندگی اون شد اون موقع بود که نه تنها افسانه هارو باور کرد بلکه فهمید خودشم جزئی از اونه! ژانر:ماورایی،فانتزی،عاشقانه روز های آپ:نامشخص کاپل اصلی:Taennie(تهنی) کاپل فرعی :Liskook(لیسکوک) ممکنه کاپل...

  • 𝙏𝙝𝙚 𝙩𝙧𝙪𝙨𝙩_𝙩𝙖𝙚𝙣𝙣𝙞𝙚
    1.4K 224 10

    علت نابودی ، اعتماد💣🐈‍⬛ 𝑫𝒐𝒏𝒕𝒕𝒓𝒖𝒔𝒕 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆:𝒋𝒊𝒏𝒔𝒐𝒐 𝒕𝒂𝒆𝒏𝒏𝒊𝒆 𝑺𝒆𝒂𝒔𝒐𝒏:𝒇𝒊𝒓𝒔𝒕 𝑷𝒍𝒆𝒂𝒔𝒆 𝒂𝒅𝒅 𝒕𝒐 𝒓𝒆𝒂𝒅𝒊𝒏𝒈 𝒍𝒊𝒔𝒕 𝒂𝒏𝒅 𝒇𝒐𝒍𝒍𝒐𝒘 𝒎𝒆 __ دست های خواهرشو فشار داد و با مهربونی گفت: جنی،دنیا پر از آدمای مکار و خطرناکه برای حفظ جون و روح و جسم خودت بهتره به هیچکدومشون ا...

  • 𝕿𝖍𝖊 𝕵𝖔𝖐𝖊𝖗 & 𝕿𝖍𝖊 𝕼𝖚𝖊𝖊𝖓
    767 144 7

    عشق! حسی که جایگاه و مکان نمی‌شناسه حسی که می‌تونه هرکسی رو وادار به هرکاری بکنه! تو نمیتونی کسی که عاشقش میشی رو انتخاب کنی تا وقتی که اون خودش فرد مناسب رو پیدا کنه سرنوشت یک شعبده باز و یک پرنسس به کجا ختم میشه؟ چه کسی برنده میشه؟ پادشاهی با قصر های الماس یا شعبده بازی ساده که فقط می‌تونه ملکه رو سرگرم کنه؟

  • 𝑴𝒚𝑮𝒊𝒓𝒍★دختـــــــــرمــــــــ
    4.1K 428 27

    "اما‌..اخه...چرا نمیتونن مارو مثل خودشون ببینن..ما حق عاشق شدن نداریم؟ چرا انقد اذیت میکنن مگه خودشون عاشق نمیشن مگه ما ادم نیستیم؟" "خاصیت مشهوریت همینه!" "اما من نمیخوام از دستش بدم...خواهش میکنم...بزارین واسه بار اخر بغلش کنم" "بحث چیزی که تو میخوای نیست...بعضی موقع ها باید کاراییو انجام بدی که نمیخوای...اما به نفع...

  • 𝐃𝐎𝐍𝐓 𝐋𝐄𝐓 𝐌𝐄 𝐃𝐎𝐖𝐍
    7.7K 1.1K 18

    این داستان زندگیه منه من کیم جنی دختر بزرگترین سهامدار ایتالیا طی یه شب زندگیم زیر و رو شد! مسخره اس! ولی انگار تموم دنیا دست به دست داده بود تا من اونو ملاقات کنم! حتی شده به عنوان یه پسر... وارد شدن به کمپانی بیگ هیت اونم به عنوان یه پسر کار هرکسی نبود! ولی من انجامش دادم و همین اشتباه، باعث شد سرنوشت بازی جدیدی رو...

  • 𝐅𝐎𝐑𝐂𝐄𝐃 𝐓𝐎 𝐋𝐎𝐕𝐄
    41.4K 3.8K 30

    [اتمام یافته] جنی دختری که به خاطر شرکت پدرش مجبور میشه با کیم تهیونگی که سه سال اخر مدرسه شو زهرمارش کرده بود ازدواج کنه تهیونگ که سالهاست عاشقه جنیه سعی میکنه دلشو بدست بیاره ولی زندگی اونطور که اونا میخوان پیش نمیره.... Couple:taennie Sub couple:liskook Genre:dram_ duress mach

    Completed  
  • 𝐃𝐄𝐆𝐀 𝐕𝐔࿐
    16.2K 2K 42

    دژاووʚ فصــل اولᯓ ︴برای انتقام .... ᘏ -مث اشناعی اون چشما و یا اون صدای بم -یا مثل دو تیله گربه ای دختر مو بلند -مثل همه سختی ها مثل تموم قوی بودن ها هنوزم صدای خنده هاشون توی باغ پشتی امارت میپیچه؟ -چطور انقد بزرگ شدن که معتاده انتقام باشن؟ -این معتادی از کشیدن وینستون هم واسش لذت بخش تر بود؟ ➥(فصل اول کامل شده)...

  • ❦ 𝐒𝐇𝐘 𝐋𝐎𝐕𝐄 ❦
    6.2K 485 6

    ❣ کامل شده ❣ یه عشقِ پنهان... یه عشقِ شیرین و طولانی... یه عشقِ پر از خجالت... یه اعترافِ شیرین... ❣عشق خجالتی❣ 𝐂𝐎𝐔𝐏𝐋𝐄 : 𝐓𝐚𝐞𝐧𝐧𝐢𝐞 𝐆𝐄𝐍𝐑𝐄 : 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞 / 𝐅𝐥𝐮𝐟𝐟 / 𝐒𝐦𝐮𝐭 / 𝐂𝐥𝐚𝐬𝐬𝐢𝐜

    Completed   Mature
  • Black Devil
    3.9K 842 29

    شیطان هایی با نقاب انسان‌‌🥀 mistress of the devil ⭑Black angel⭑ 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒕𝒊𝒄 𝑨𝒅𝒗𝒆𝒏𝒕𝒖𝒓𝒆 𝑭𝒂𝒏𝒕𝒂𝒔𝒚 : 𝑴𝒚𝒔𝒕𝒆𝒓𝒚 𝑺𝒂𝒅 𝑺𝒎𝒖𝒕 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝒕𝒂𝒆𝒏𝒏𝒊𝒆 𝒓𝒐𝒔𝒆𝒌𝒐𝒐𝒌 Chapter One : 𝑷𝒂𝒓𝒕 𝒐𝒇 𝒇𝒊𝒄𝒕𝒊𝒐𝒏 🥀🍷 به دختری که با لبخند به نمای شهر نگاه میکرد،زل زد . جنی کاپ ش...

    Mature
  • HE SHOULD DIE࿐
    24.4K 4K 39

    جنی درست همون قسمتی که گفت لمس نکنه رو با سر انگشت هاش لمس کرد. به ثانیه نکشید نفس کشیدنش تغییر کرد، قفسه سینه‌اش بالا و پایین می‌شد و تند تند نفس می‌کشید... چشم‌هاش رو روی هم گذاشت و لب تر کرد: -چرا اینکار رو می‌کنی؟ به قدری محکم لبه های وان رو نگه داشته بود که رگ های دستش برجسته شدن و سر انگشت هاش به سفید تغییر رن...

    Completed  
  • ɢᴜᴇꜱꜱ ᴡʜᴏ ɪ ᴀᴍ
    81.4K 9.2K 50

    به آرومی پلک هاش رو از هم فاصله داد. با باز شدن چشم هاش سردرد بدی به سراغش اومد جوری که حس می‌کرد شخصی درحال تیر زدن به سرشه! احتمال می‌داد این سر درد بخاطر اثرات بیهوشی بوده باشه. چند بار پلک زد و سعی کرد اطراف رو ببینه اما به جز تاریکی مطلق چیز دیگه‌ای نبود. با باز شدن در روشنایی کمی به چشم های غرق تاریکی‌اش برخورد...

    Completed