Chọn Tất Cả
  • hero got adopted
    4.3K 802 24

    یه داستان irondad spiderson که تو یه عالم دیگست پایان خوش تضمینی (این اولین فن فیک زندگیمه)

    Đã Hoàn Thành   Trưởng thành
  • No Mum, He really is my boyfriend {Wolfstar}
    1.9K 432 15

    اگه ریموس قراربود به یکی دیگه از اون قرارهایی که مامانش برنامشو چیده بود بره، با چکش صورت خودشو خرد میکرد‌. نه اینکه اون پسرها مشکلی داشته باشن ، اونا... خب اونا به طرز فوق العاده ای کسل کننده بودن ولی مشکل اصلی احتمالا گرگینه بودنش بود. پس وقتی نقشه ی فرارش، به شکل سیریوس بلک ظاهر شد، ریموس برای پذیرفتنش از خوشحالم خ...

    Đã Hoàn Thành   Trưởng thành
  • of memories and milk thievery [ Translated] {Wolfstar}
    1.9K 359 21

    :" پس تو بطری شیرشو دزدیدی؟" :" قرض گرفتم." :" پس میخوای پسش بدی ؟" ریموس کمی از چایی تو ماگش( که توش شیر بادام بود) نوشید. و با مسخرگی آدمی که تازه به دزدی علاقه پیدا کرده بود جواب داد:" نه خیر یا : ریموس و سیریوس چهارساله که طلاق گرفتند و تدی رو به صورت مشترک بزرگ می‌کنند. ولی دست از آزار و اذیت هم بر نمی‌دارن. ت...

    Đã Hoàn Thành   Trưởng thành
  • the void inside [sterek]
    24K 4.4K 20

    [completed] "خلا درون" گروه،تونسته بود نوگيتسونه رو از بين ببره. يه ماجراي ديگه هم تموم شده بود. همه چيز به حالت اول برگشت. يعني...تقريبا... استايلز ميتونه به همين سرعت همه چيز رو فراموش كنه؟

    Đã Hoàn Thành  
  • Mistaken Kiss
    980 266 10

    خیلی وقتا اتفاقاتی که به اشتباه میوفتن، ، میتونن درست ترین راه های ممکن رو نشونمون بدن. • - تو اصلا از کِی فهمیدی گی ای؟ + بیا بگیم از وقتی اولین بوسه رو از لبات گرفتم. • #Thiam Story,

    Đã Hoàn Thành  
  • my sleipnir
    3.8K 560 6

    ✅✅✅ داستان تمام شده✅✅✅ وقتی آزگارد داره نابود میشه، لوکی کدوم گنجینه رو از خزانه نجات میده؟ بعد از حملۀ تانوس، ثور به چقدر زمان نیاز داره که بتونه برادرش رو فراموش کنه؟

    Đã Hoàn Thành  
  • The good liar
    6.3K 1.4K 28

    [COMPLETED] با عشق، تقدیم به کسانی که علی رغم آسیبی که به قلبشون رسیده، هنوز قوی هستند❤ 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 ≈دروغگوی خوب≈ 〽شیپ: هیدلسورث (تام هیدلستون،کریس همسورث) 〽 وضعیت آپ: تکمیل شده 〽ژانر: رمانتیک،کمدی، درام 〽نویسنده:melorin stylinson 🆔Instagram: jentle_.girl دیگر آثار: فن‌فیکشن‌های بادیگارد (...

    Đã Hoàn Thành  
  • Falling
    5K 1.1K 45

    سعی کرد با وجود اون هق هق ها و سکسکه ها باز هم شروع به حرف زدن کنه: متاسفم... من نمی خواستم... نمی خواستم نابودت کنم. نمی خواستم بشکنمت. هیچ وقت هیچ منظوری از حرف هایی که می زدم نداشتم. فقط... فقط می‌خواستم ازم زده بشی. می خواستم رها کنی. می‌خواستم بیخیال من بشی و قلبت رو قبل از اینکه مثل من تبدیل به یه سنگ بشه بردار...

  • Wrapped Up In Clover
    3K 469 13

    Story by FestiveFerret available on ao3 Cover by me هفت سال از وقتی که استیو و تونی از هم جدا شدن می گذره، و استیو مطمئنه که دیگه هرگز تونی رو نمی بینه. اون بالاخره تونسته رابطه ی شکست خورده شونو پشت سر بذاره و به زندگیش ادامه بده و به جاش روی دوستاش و زندگی کاریش تمرکز کرده. اما بعد بهترین دوستاش، باکی و کلینت، تصمیم...

    Đã Hoàn Thành  
  • Secret Love
    3.4K 646 18

    شیپ: استیو و باکی وضعیت: تموم شده توضیحات: استیو پسر توینک (twink) دبیرستانشون که البته هیچ مشکلی با بدنش و گرایشش و علاقه اش به چیزهایی که شاید از نظر بقیه عجیب و غریبه، نداره .اون خودش رو همون‌جوری که هست نشون میده! و دلیلی برای مخفی کردنش نداره! در مقابل، باکی، کپتن تیم فوتبال و پسر مورد علاقه دختران دبیرستان، که خ...

    Đã Hoàn Thành  
  • spider has iron dad
    3.3K 588 12

    پیتر هر کسی که داشته رو از دست داده و حالا باید با خانواده جدیدی که از وجودش خبر نداشته زندگی کنه. یه فیک irondad spiderson گوگولی. با کمی (ironstrang و dr dad) مثل همیشه پایان خوش تضمینی.

    Đã Hoàn Thành  
  • 𝑤𝑒 𝑜𝑛𝑙𝑦 𝑝𝑎𝑟𝑡 𝑡𝑜 𝑚𝑒𝑒𝑡 𝑎𝑔𝑎𝑖𝑛
    12K 2K 47

    هربار...اون تو بودی که بهم میگفتی دوستم داری , بغلم میکردی و میبوسیدیم و هربار من سرت فریاد میکشیدم و ازت میخواستم که گورتو گم کنی و تنهام بزاری ولی تو برمیگشتی که دوباره دوستم داشته باشی , بغلم کنی و ببوسیم حتی وقتایی که هیچی درست نبود بازم برمیگشتی حالا من اینجام.... مکث کرد و با خستگی به "او" نگاه کرد -و میخوام بر...

    Đã Hoàn Thành  
  • Falling In Love With Mr.Step-Brother[BoyXBoy] Translation
    78.7K 9.7K 38

    خدای زیبایی . این اسمیه که دوستای نُوا و بقیه ی رفقاش تو مدرسه صداش میزنن . اون پولدار و عالیه . و این اولین چیزیه که مردم ازش میدونن . فقط ۱۸ سالشه و دانشجوی ارشده . وقتی مادرش ترکش کرد و پدرش به کلی تغییر کرد ، رفتاراش سرد و بی احساس شد . عصبی و خشن بود. وقتی پدرش عشق جدیدی رو پیدا میکنه ، و تصمیم میگیره اجازه بده ز...

    Đã Hoàn Thành  
  • 36 questions of Destiel (Persian translation)
    11.2K 2.7K 38

    ~ برای یه پروژه، دین وینچستر و کستیل نواک، دو تا غریبه، مجبورن 36 سوال رو با صداقت کامل به هم دیگه جواب بدن. ولی سوالا خیلی شخصین و ممکنه بیشتر از اون چیزی که فکرشو میکردن راجب همدیگه بفهمن و با احساسات بیشتری رو به رو بشن. کتاب اصلی در پیج نویسنده: @laurenABlack سوال ها از کتاب ویکی گرنت برداشته شده: "36 questions t...

    Đã Hoàn Thành  
  • Car Lover [Z.M]~[completed]
    314K 41.5K 56

    معشوقه های اون پسر ماشینا بودن اما از کجا میدونست میل به دست آوردن اون ال وی تک ساخت قراره به کجاها بکشونش؟ #1 - fanfiction #1 - ziammayne

    Đã Hoàn Thành  
  • The Last Day | Z.M L.S
    1K 283 9

    لویی و زین صبح زود از خانه‌هایشان خارج می‌شوند و به بام برجی می روند که قصد پایین انداختن خودشون از اونجا رو دارن. مطمئنا لبه بام اونم به قصد خودکشی برای اولین دیدار جالب نیست ولی لویی بدش نمیاد بدونه چی باعث شده مردی با ظاهر یه فرشته اون همه دل شکستگی رو توی چهره‌اش داشته باشه.

    Đã Hoàn Thành   Trưởng thành
  • •Amazing Sin• [L.S]
    50.7K 7.6K 19

    [Complete] چرخ‌دنده‌های مغز لویی شروع به حرکت میکنن.چرخ‌دنده‌های شیطانی‌ای که باعث شدن لویی یه نقشهٔ انتقام عالی از تیلور رو بکشه.دیگه نشستن و تحمل کردن کافیه.اگه تیلور میخواد لویی رو 'هرزه' خطاب کنه،اشکالی نداره،لویی هم مثل یه هرزهٔ واقعی رفتار میکنه. "میخوام یه چیزی بگم و شما هم به عنوان دوستام،وظیفه دارین که در ه...

    Đã Hoàn Thành  
  • •Fading• [L.S]
    212K 31.5K 48

    [Complete] لویی زیبایی رو، ترکیب رنگ‌ها و جنس‌های مختلفی که حس ظرافت رو درون آدم‌ها به‌وجود میارن، میشناسه. اون درحالی که داره توی دانشگاه فشن میخونه، هر روز این ترکیب‌ رو میبینه. برش لباس‌ها، رنگ پارچه‌ها، پیچیدگی‌ طرح‌ها، همهٔ این‌ها کنار هم قرار میگیرن تا یه‌چیز زیبا رو بسازن. ولی وقتی که یه دانشجوی علوم با پاهای...

    Đã Hoàn Thành  
  • •Sweet Creature• [L.S]
    41.3K 7.4K 21

    [Complete] هری انتظار نداشت که دبیرستان آسون باشه. خواهرش براش یه‌عالمه داستان تعریف کرده بود و هری میدونست که قراره توی یه جهنمِ چهارساله باشه. ولی جدا از همه‌چیز، اون دقیقا انتظار نداشت که فرشته‌ها هم توی جهنم بیان. Supernatural!AU °Persian Translation°

    Đã Hoàn Thành