the boy
هری میخواست عشقش به اون ثابت کنه برا همین رفت تو اتاق اون قایم شد اما دراکو عشقش یجور دیگه به اون نشون داد پشت سر هری وایستاده بود با دستا سردش تیکه چوب درازی گرفته بود تو سر هری کوبید
هری میخواست عشقش به اون ثابت کنه برا همین رفت تو اتاق اون قایم شد اما دراکو عشقش یجور دیگه به اون نشون داد پشت سر هری وایستاده بود با دستا سردش تیکه چوب درازی گرفته بود تو سر هری کوبید
"نتونستم جلوش رو بگیرم، اولش مثل یک دانه ی کوچیک توی قلبم نشست و بعد بزرگ شد، با بزرگ شدنش کنترل و پنهان کردنش هم سخت تر شد، بعد مثل یک شاخه ی بزرگ و قوی کل من رو احاطه کرد و من فقط-فقط نتونستم جلوش رو بگیرم." دریکو دستش که هنوز روی شانه هری بود را به سمت صورتش آورد.چانه او را گرفت و بلند کرد.هری را که نگاهش بر روی زم...
We all know and love Fred and George Weasley, but lately they feel as if their pranks have become stale, so what happens when they decide to slip some Amortentia into Harry's drink to make him obssessed with Draco? Only to find he acts the same way he does every day...
❌لطفا این فیک را بدون اجازه و رضایت بنده جایی منتشر نکنید⛔️ سپاس از درک و فهم و شعور‼️ چی میشد اگر تو یه دنیای قشنگ میدیدمت؟ یه جایی که خبری از بوی خون و اتش نبود.. کاش لب دریا.. زیر نور خورشید وقتی از شرق میتابید.. اون چشمای زمردی رو میبوسیدم.. حیف این عشق.. حیف .. .... خب سلام🤩 کسایی که از اول با من همراه بودن میدو...
After years of pining and seemingly unrequited love Draco's creature inheritance brings him and Harry closer than ever. •POV changes •First person POV •Iphones •pansmione + ronmione •poly relationships (background characters) •VERY slow updates •SHORT chapters •Honestly idk if there's even a plot anymore we're just...
همه چیز توی داستان از اتفاقات تا دیالوگا عوض میشد اگه سوروس اسنیپ میتونست یه رفیق پایه و دیوونه کنار خودش داشته باشه.
Harry defeated Voldemort. He done it, then he went back to school. For one last year. But nothing else went to plan for Harry, why should this?
When two rivals are forced to speak, so as to not die of boredom, a mutual friendship is born. But when Draco Malfoy and Harry Potter both reveal secrets that not even their friends know, they strive to help each other in any way possible. It starts off on the train ride home after 6th year (This is a story my friend...
"کاش تنها نقطه ضعف نقشه ام رو پیش بینی می کردم. نقشه ای که باعث شد کاملا شیفتت بشم." تا اطلاع ثانوی اپ نمیشه~ Credit to the author: @Write_me227 This is the Persian edition of "It was all just a game" and I'm only translating this masterpiece! "فقط ترجمه میکنم و صاحب این بوک نیستم."
وقتی که دراکو این ایده به ذهنش میرسه که طی مسابقات جام آتش با هری پاتر درگیر بشه... آیا اون کسیه که در پایان... خواهد سوخت؟ Written by : @Write_me227