Select All
  • My Tooth Fairy
    6.1K 1K 38

    هممون وقتی بچه بودیم به پری دندون اعتقاد داشتیم. اما هرچی بزرگتر شدیم بهمون گفتن پدر و مادرا جای دندونامونو با پول و شکلات عوض میکردن. اکثر بچه ها به همین باور میرسیدن ؛ اما پسرک داستان ما حتی وقتی بزرگسال شد روی این باور پافشاری میکرد. بقیه اون رو مسخره میکردن اما اهمیتی نمیداد.. پری ها وجود داشتن! سرنوشت این پسر به...

  • The Charmer Harpist
    515 99 9

    ماجرای هیجان انگیزی از ملاقات شاهزاده یونانی با چنگ نواز رومی صفحات زندگی هردوی اون ها بعد دیدارشون از نو نوشته میشه ؛ زوجی تاریخی که بعد ها ، شیرینی زندگیشون وارد کتاب های قصه و غزل میشه!

  • ᴜɴɪᴠᴇʀsᴇ🌍|completed|
    177 24 1

    عاشقانه‌ای کوتاه در دل تنهایی:') "تو،تمام حقیقتِ وجودِ منی" Couple: yeonbin 💞 Writer:LIiv

  • Mortimer
    850 126 17

    خلاصه: سوبین مردی خوش برخورد و پایبند به اصول اخلاقی با پسری رو به رو می‌شود که مشکلی با زیر پا گذاشتن اصول او ندارد و تلاش می‌کند با قصد و هدفی از پیش تعیین شده به او نزدیک شود، آیا این آغازگر نزاع و درگیریست یا چیز دیگری در پی دارد؟ مقدمه: روایت همیشه محبوب عشق و جنایت 《در بحبوحه‌ی نقاب‌ها مردی را دید که بی گدار...

  • My Stubborn boy
    285 29 1

    وانشات اسمات یونمین یونجون سوبین

    Completed  
  • Bloody Love
    4.8K 783 16

    ‍ - چرا اینجاست؟ + بعد از اینکه کشتمش نتونستم انتخاب کنم کدوم عضو بدنشو نگه دارم. زیادی زیبا بود. مجبور شدم کل بدنش رو نگه دارم. بعد به جای خالی کنار تابوت اشاره کرد: + اینجا هم میتونه جای خوبی باشه. برای تو! 𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓: 𝑷𝒆𝒓𝒍𝒂 𝑽𝒊𝒐𝒍𝒂 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝑺𝒎𝒖𝒕, 𝑪𝒓𝒊𝒎𝒊𝒏𝒂𝒍, 𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒀𝒆�...

    Completed  
  • The Killers
    547 111 7

    یونجون، کلکسیونری که توی خونه‌ش اعضای بدن انسان رو نگه می‌داره، این بار با دانشجویی برخورد می‌کنه که بیرون از دانشگاه، یه مجسمه سازه. مجسمه سازی که یه راز عجیب توی مجسمه هاش داره. 𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓: 𝑷𝒆𝒓𝒍𝒂 𝑽𝒊𝒐𝒍𝒂 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝑯𝒐𝒓𝒓𝒐𝒓, 𝑪𝒓𝒊𝒎𝒊𝒏𝒂𝒍, 𝑺𝒎𝒖𝒕, 𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒀𝒆𝒐𝒏𝒃𝒊𝒏 ورژن...

  • Electric Heart
    1.7K 346 12

    سوبین و تیمش سال هاست دارن روی یه پروژه رباتیک کار می‌کنن و هدفشون ساخت رباتیه که بتونه احساسات رو درک کنه. اما یه شب که سوبین طبق معمول داره تا دیر وقت کار می‌کنه، رباتش از خواب بیدار می‌شه و کنار چهره‌ی خوابیده‌ی سوبین اولین احساساتش رو تجربه می‌کنه. و سوبینی که سال‌های زیادی از عمرش رو صرف ساختن رباتی با احساس کرده...

    Completed  
  • LOVE PSYCHOLOGIST
    6.8K 1.4K 28

    - گفتی دوستم داری! + به عنوان یه پادشاه معمولا زیاد دروغ میگم. - الانم داری دروغ میگی. + آره دارم دروغ میگم چون قرار نبود عاشقت شم! کم دست و پنجه نرم نکردم با خودم که بهت دل نبندم. تو میری، سوبینی که بر می‌گرده پسر وزیر چویه نه تو! اون عاشق من نیست؛ تو هم نیستی. تو فقط عاشق یونجون دنیای خودتی. - ولی دلم برات تنگ میشه...

    Completed  
  • 𝑃𝑖𝑜𝑣𝑒𝑟𝑒
    3.1K 606 10

    با اینکه وسط تابستونه داره بارون میاد سوبین. یعنی به خاطر توئه؟ چرا حس میکنم نزدیکی در حالی که به اندازه گذشته دوری؟ چرا حس میکنم قراره ببینمت؟ 𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓: 𝑷𝒆𝒓𝒍𝒂 𝑽𝒊𝒐𝒍𝒂 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆, 𝑶𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔𝒆, 𝑨𝒏𝒈𝒔𝒕, 𝑺𝒄𝒉𝒐𝒐𝒍 𝒍𝒊𝒇𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒀𝒆𝒐𝒏𝒃𝒊𝒏 این اولین کارمه که هیچ وقت...

    Completed  
  • دوران سرکشی
    5.9K 913 40

    کاپل : یونبین ، بومکای ، تهیون ژانر : امگاورس کامل شده سوبین به اطراف نگاه کن ، امگاها ترسیده با مردمک های لرزون به کسایی نگاه میکردن که مثل گرگ های گرسنه برای دریدن شون چشم دوخته بودن به اونا : زود باش امگا گرگت رو نشون بده . نیشخندی روی لب سوبین نشست : چرا باید این کار رو بکنم . ابروهای مرد بالا رفت : چون باید مشخص...

  • 𝖲𝖾𝖺'𝗌 𝖶𝗁𝗂𝗌𝗉𝖾𝗋
    628 112 9

    لمس‌های یونجون روی پاهاش باعث شدن تا بومگیو با دو دست چهره‌اش رو پنهان کنه. -یونجون.... می‌دونست که بالاخره این اتفاق رخ می‌ده با این وجود هیچکس تا به حال بومگیو رو بدون لباس و کاملا عریان ندیده بود. -گربه خجالت میکشه؟ -خفه شو! 𝖥𝗂𝖼: 𝖲𝖾𝖺'𝗌 𝖶𝗁𝗂𝗌𝗉𝖾𝗋 𝖢𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾: 𝖸𝖾𝗈𝗇𝗀𝗒𝗎 𝖦𝖾𝗇𝗋𝖾: 𝖠𝖽𝗏𝖾𝗇𝗍𝗎�...

  • Game Of Love
    10.6K 1.7K 22

    یه شرط بندی بچگونه که زندگیشون رو عوض کرد! کی فکرشو میکرد چوی بومگیو و چوی یونجون، دانشجو های دبیرستان، از نفرت زیادشون به هم دیگه شرطی ببندن که باعث بشه به عقل خودشون شک کنن؟! اون شرط بندی... اون بازی... هیچ چیز دیگه عادی نبود. اونا وارد بازیی شده بودن که دیگه حالا باید برای نجات جون خودشون به اتمام می رسوندنش! -کامل...

    Completed  
  • ℂ𝕆𝗟𝗗 𝗛𝗨𝗦𝗕𝗔𝗡𝗗*°.•𓂅
    20.5K 3.6K 15

    وقتی مادر بومگیو تصمیم میگیره پسر بی پرواش رو به ازدواج با یه پسر دیگه وادار کنه "چون گیِ " تا شاید کمی عاقل شه ، اما چطور میشه اگه با تهیون ازدواج کنه که نه به عشق اهمیت میده نه به اطرافیانش! و به علاقش و اهمیتش به ورزش معروفه! 𝙂𝙀𝙉𝙍𝙀: رومنس،اسمات،کمدی 𝘾𝙊𝙐𝙋𝙇𝙀: تهگیو 𝘾𝙊𝙉𝘿𝙄𝙏𝙄𝙊𝙉: کامل شده

    Completed  
  • LO$ER=L♡VER
    12.4K 2K 46

    وقتی به عنوان خبرنگار وارد اون محله متروکه شد فقط یک شهروند معمولی مثل بقیه مردم بود؛ ولی حالا زیر بارون بدون هیچ چتری‌ ایستاده بود، لباسش‌ بوی باروت‌ گرفته بود و باریکه های خون کنار کفش هاش‌ جاری بودن... GENRE: mafia, romenc, angst, tragedy COUPLE: YeonBin, TaeGyu‌ Writers: yuzumumu, csbdream

    Completed  
  • ɪᴛᴏ
    106 13 3

    سوبین توی بهت بود؛ و با اینکه با چشم‌های خودش دیده بود باورش نمیشد، معشوقش دوباره زنده شده باشه! معشوقه‌ای که دیگه اون رو به خاطر نمیاورد.

  • I Hate My strawberry smell
    32.5K 4.6K 25

    همه چیز از یه پروژه ی زمین‌شناسی شروع شد و با یک افسردگی بعد از سکس (البته فقط توی تصورات خودش ) تموم شد . اما امکان نداشت حتی بعد از پنج سال بومگیو هنوز هم بوی اون فرمون سرد سونبه اش رو یادش باشه ---------- ژانر : امگاورس ، فلاف ، رومنس کاپل : یونگیو ، سوکای امیدوارم دوسش داشته باشین ฅ^•ﻌ•^ฅ

    Completed  
  • ۩ 𝐊𝐢𝐬𝐬 𝐌𝐞 𝐔𝐧𝐝𝐞𝐫 𝐓𝐡𝐞 𝐌𝐨𝐨𝐧𝐥𝐢𝐠𝐡𝐭 ۩
    8.1K 1.5K 16

    ( تا وقتی کامل ننویسمش آپ نمیکنم پس فعلا شروعش نکنین عزیزای دلم ) از پشتِ دید تار چشم هاش به پسری چشم دوخت که بدن بی حالش رو بغل گرفته بود و هرلحظه بیشتر صورتش از درد توی هم جمع میشد! نور مهتاب که تا اون لحظه اثری ازش نبود حالا داشت گونه های خیسش رو واضح و روشن تر میکرد اون پسر... همون پسر بی احساسی بود که بومگیو میشن...

  • Dead paradise (Yeonbin, taegyu)
    4.6K 768 21

    دنیای ما وارونه بود، با وصله پینه‌ی‌ قلب هایی از جنس شیشه ساخته شده بود. از برج های انسانیتش، بوی فساد ساطع و راه تنفس به ارامی بسته میشد. اشعه‌ی محرومیت، باعث کم‌ سویی چشم ها و زنجیری از جنس محبت، توسط والدین به گردن فرزندان انداخته میشد دنیای ما سفید ترین سیاهیِ محض بود و ما عذابی به نام عشق به اون اضافه کردیم...

    Completed   Mature
  • Seducer
    8.6K 1K 23

    ● Seducer _ اغواگر ○ این مسخره‌اس! برخلاف احساسی که من بهش دارم، اون از من متنفره...اون با من فرق داره؛ تهیون دوست‌دختر داشته و من...گذشته از تمام اینا رابطه‌ی ما چیزی بیشتر از برادر خواندگی نیست. °○ 𝘛𝘢𝘦𝘨𝘺𝘶 °○ 𝘋𝘳𝘢𝘮𝘢/ 𝘙𝘰𝘮𝘢𝘯𝘤𝘦/ 𝘚𝘮𝘶𝘵/ 𝘏𝘢𝘱𝘱𝘺 𝘦𝘯𝘥𝘪𝘯𝘨 ○ تهگیو ○ درام/ عاشقانه/ اسمات/ پایان خوش...

    Completed  
  • Black Rose
    14.1K 2.2K 44

    +چیزی رو نمیشه تغییر داد، آخر این قصه رو همه خوندن. میگی خار های گل رو جدا میکنی، میگی ماهیت گل زیبا بودنه؛ اما سرنوشتش چطور؟ مهم نیست کِی... یک روز، دو روز، یک ماه، دو ماه... این گل آخر قصه خشک میشه. گلی که مثل سرنوشتش سیاهه کاری جز سیاه کردن هر چیز و هر کس دیگه ای که اطرافشه انجام نمیده. برو... برو و زودتر از اینکه...

    Completed  
  • Meet me in the future
    192 20 1

    وانشات تهبین ژانر : اسمات ، انگست ، طنز

  • Whisper (Rest)
    227 42 3

    «من چیزایی رو می‌بینم که بقیه نمی‌بینن. چیزایی رو می‌شنوم که بقیه نمی‌شنون. این مشکل اوناست، پس چرا میگن من دیوونه‌م و اینجا حبسم کردن؟» 𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓: 𝑷𝒆𝒓𝒍𝒂 𝑽𝒊𝒐𝒍𝒂 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝑷𝒔𝒚𝒄𝒉𝒐𝒍𝒐𝒈𝒊𝒄𝒂𝒍, 𝑫𝒓𝒂𝒎𝒂, 𝑨𝒏𝒈𝒔𝒕 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒀𝒆𝒐𝒏𝒃𝒊𝒏 اسکیزوفرنی بیماری یونجون نیست، چیزیه که نمی‌خواد از دس...

  • Alone{YEONGYU}
    462 71 1

    "بومگیو خسته میشه بومگیو داد میزنه بومگیو حالش بد میشه بومگیو گریه می‌کنه بومگیو حسادت میکنه بومگیو عصبانی میشه بومگیو متنفر میشه بومگیو ناراحت میشه بومگیو آسیب می‌بینه بومگیو شکست میخوره اما بازم بومگیو‌، بومگیو هست. بومگیو خسته،عصبانی،ناراحت و پر از احساساتی هست که ما آدم ها برچسب بد بودن بهشون میزنم . "...

    Completed  
  • "Destiny💍"
    249 67 3

    Writer:"Lony" Couple:"Soojun" Genre:"Romance"Smut"Dram"Omegaverse" "این داستانه یک ازدواجه..."

  • Give Me Your Luck | YeonGyu
    10.6K 1.6K 65

    بومگیو دانشجوی ۲۲ ساله ای که داخل مشکلات مالی و خانوادگی در حال دست و پا زدنه و دلش کمی شانس تو زندگی میخاد. اون با پسری آشنا میشه که به خاطر شانس خوبی که داره مشهور شده و همه دور و برش میچرخن. حالا بومگیو میخاد کمی از این شانس رو داشته باشه...

  • DEEP down
    206 46 12

    کاپل: یونبین(سوبین تاپ)‌، تهگیو ژانر: امگاورس ، امپرگ «به خودت بیا یون ،همون جور که من تونستم به عنوان یه آلفای معمولی جزو سرانه سازمان بشم توهم میتونی به عنوان یک امگا قوی باشی! همونطور که قبلاً بودی!»

  • Our dream love
    1.4K 213 6

    «عشق رویایی ما» +نمیفهمم یونجون! _مسئله همینهه سو!! اینبار فریاد یونجون کل فضای خونرو پر کرد.. یونجون سرشو پایین گرفته بود..ولی ریز سریع اشکاش و هق هقاش کاملا گریشو لو میداد.. _مسئله همینه سو...تو هیچ وقت نمیفهمی... سرشو بالا اورد و سوبین با بهت به قیافه گریونش نگاه کرد.. _هیچ وقت..نمیفهمی چه جوری داری زندگیمو...