After 4 [Persian Translation]
بخش های اضافه شده در کتاب After ever happy چپتر اول حتما مطالعه بشه :)
بخش های اضافه شده در کتاب After ever happy چپتر اول حتما مطالعه بشه :)
بیرون تاریک بود. تا جایی که میتونستم تند میدویدم به طرف پایین درختا. به عقب نگاه کردم، و 5 سایه اونا وایساده بودن " یکی کمکم کنه! " گریه کردم. به گوشه رسیدم و بطرف خیابون بعدی دویدم. چند لحظه برای گرفتن اکسیژن وایسادم. یواشکی از گوشه به بیرون نگاه کردم و اون 5 سایه دگ نبودن. راحت شده بودم شاید گمم کردن. برگشتم تا برگ...
"من قراره بدنت رو ببرم."اون (پسر) مقابل پوست گردن اون(دختر)زمزمه کرد.نفسای خیلی داغش معلوم نبود از کجا میاد. "این جا"انگشت اشاره و انگشت وسطش رو از روی پوست اون(دختر) به طرف جایی که گردن و فک اون به هم وصل میشد میکشید.دقیقا روی شاهرگش! "و این جا!"دستش رو روی پوست سفید اون (دختر) تا مچ دستش کشید.شستش رو روی رگ زیرین که...
" بهت اطمینان میکنم " اما وقتی که کلمات از دهنم خارج شدن پشیمون شدم. داستان توسط خودمون ترجمه شده و کپی ممنوعه بخونیدش خیلی داستانه عالیه ;) [رتبه 21 در فنفیک های واتپد]
ایزابلا لونت(Isabella lonett)، يه دختر ساده و دانا و جوان كه در كنار پدر و مادر بسيار خوب(درجه ١) در محله معروف ريون وود بزرگ شده بود(Ravenwood)زندگیش پر از کمال و اصرار از اینکه باید مثل خانوادش با استاندارد بالا زندگی کنه.يه دختر معمولي كه هميشه كارهاي خوب و عاقلانه انجام ميده چيزيه كه همه ميشناسنش اما چه اتفاقي ميف...
داستان توسط خودمون ترجمه شده و کپی ممنوعه بخونیدش خیلی داستانه عالیه ;)
با چشم هاي کاراملیه کمرنگش به من خیره شد و گفت" کیرا، دیگه نمی تونم بهت دروغ بگم" بعد کتش را از تنش درآورد، دکمه هاي پیراهنش را باز کرد و اجازه داد روي زمین بیفته. دست هام رو بالا گرفتم و گفتم" زیاده روي کردم زین، فکر نمی کنم این ایده ي خوبی باشه." با شور و هیجان به من خیره شد، احساس میکردم نگاهش اعماق وجودم رو سوراخ...
It started on Wattpad but now is EVERYWHERE! with a published book, a captivating Webcomic on WEBTOON, and an upcoming film adaptation by Wattpad WEBTOON studios in Partnership with Stampede. Read, scroll, or watch - Enjoy this romance in any way you like. Stay tuned for film release updates! Basketball star Caleb Loc...
"بهار"اسم رمان واسم دختریست که اینار من راوی اون وزندگیش هستم.دخترسنگین وسرسخت وجدی والبته دست وپا چلفتی وزبون دراز وکمی شیطون وصدالبته پرو. امیدوارم خوشتون بیاد. امیدوارم باز هم مثل "رهای من"همراهیم کنین. "بهار"دومین اثر منه بعد از"رهای من"که بسیار موردلطف شما قرار گرفت. نظروانتقاد وپیشنهاد یادتون نره. ice queen
گاهی برای ملکه بودن باید لشکر کشی کرد،باید جنگید،باید فتح کرد... و گاهی برای ملکه شدن کافیست؛قلب یک مرد را از آن خود کنی..آنوقت تو ملکه خواهی بود ملکه قلب او. گاهی تصاحب قلب یک مرد انقدر سخت است که حکم جنگ دارد وباید مرزها را برای فتحش در نوردید. دوشیزه مری اینبار باید بجنگه..بجنگه تا فتح کنه..شاید قلب یک مرد رو و...
-از دوست داشتن من دست بکش من بهت اسیب میزنم -میخوام ولی نمیتونم... وابسته بودن بدترین بیماری هست که یک فرد میتونه مبتلا شه:) Harry styles fanfiction by sky girl
[Completed] حراج سکس.. این چیزیه که وقتی راجبش میشنوید یاد دخترای جوون میوفتید که به پیرمردای پولدار فروخته میشه. و حالا نوبت به اسکایلر ، کسی که متوجه شد صاحبش یه پیرمرد نیست رسید...
«آزادی گناه» من یک انسان آزادم! من اجازه دارم تمام قوانین انسانیت رو درهم بشکنم... از مخالفانم بهرهکشی کنم... هر کس سر راهم بایسته رو بکشم... اعتقاداتی که از نظر خودم غلطه رو نابود کنم... چون من یک انسان آزادم! A Harry Styles Fanfiction
"من دیگه نمی تونم ادامه بدم...اون منو نمی خواد!"با درموندگی گفت،خسته شده بود. ماه ها از زندگی اش رو توی این یتیم خونه بود تا دل اون بچه رو به دست بیاره اما اون بچه به هیچ وجه حاضر به ترک کردن نبود. "انقدر بزدل نباش!اگه نمی تونی ادامه بدی برو...اما باور کن رسیدن به کیتی ارزش تلاش بیشتر رو داره...اگه میخوای بری برو...ول...
"این همون شکلیه که میخوای تموم عمرت رو زندگی کنی؟" با حرص پرسیدم و حس می کنم با ابرو های توهم رفته خیلی احمقانه به نظر میرسم. لبخند بزرگی میزنه و دست هام رو توی دست هاش قفل می کنه. "البته که نه..البته" Highest Ranking : #1 in Teen Fiction (persian)
این داستان یه مثلث عشقیه بین یه دختر ساده و درس خون به نام کامیلا، بهترین دوستش کلی که یه پسر درس خون مثل خودشه و یه پسر هات و جذاب و به قول معروف بچه بد (bad boy) مدرسه به نام هانتر که یه راز بزرگ داره که هیچ کس ازش خبر نداره.
داستان راجع به دختريه كه يه باند خلافكار خانوادشو به قتل ميرسونن و اونم به سختي فرار ميكنه و ميره با تنها دوست و اشنايي كه داره زندگي ميكنه و كم كم يه سري رازها راجع به خانوادش ميفهمه و تصميم ميگيره انتقام بگيره و......
انسان؟خيلي وقته چيزي ازشون نشنيدم! اينجا فقط بايد هيولا باشي! ________ اين داستان شامل صحنه هاي خشن و مثبت هجده ميباشد! اگر مشكل داريد خواهش ميكنم وارد نشويد!❤️ #9 in fanfiction
[Completed] داستان درمورد یه دختر ۱۷ ساله به اسم کلویی هست که بعد از روبرو شدن با یکی از پسرای مدرسه و وابسته شدن بهش زندگیش به خطر میوفته و...
زندگی پر از پستی و بلندی دختری که به سختی از ایران به آمریکا بورسیه میشه و تحت تاثیر روش زندگی مردم اونجا قرار میگیره و با ورود دو پسر هات به زندگیش هدف و آیندش از یادش میره و حالا اون درگیره...تصمیم سخته...دروغ سخته...دوراهی دردناکه... "فراتر از عشق" 1394/6/27
اون منو نابود کرد.... احساساتم رو زیر پاهاش له کرد... با این که میدونست چه قدر عاشقشم....
"ادلاید"دختر خاکی ومهربونی که حتی معنی غرور رو نمیدونه زندگی براش چیزهایی رقم میزنه. زندگی ادلاید رو از عرشش زیرسایه مرد مغروری میکشه که همه چیزش غرورشه. این سایه غرور ممکنه باعث بدبختی وننگ ادلاید بشه ویا ممکنه باعث خوشبختی وسعادتش بشه.
چی میشه عاشق شی درحالی که چهره ی عشقت رو ندیدی؟ (شامل بعضی از صحنه های جنسی اگر با این جور جیزا مشکل دارید فف و کنار بزارید)
شارلوتا مککنزی دختریه که ساله چهارمشو توی مدرسه ی جادوگریه هاگوارتز میگذرونه. دختری که تنهاست،هیچ دوستی نداره و دختره محبوبی نیست.............! اما یک ساله جدید چیزای جدیدی همراهه خودش میاره که کنار اومدن باهاشون اصلا آسون نیست اتفاقات جدید،مشکلاته جدید،آدم های قدیمی با رفتار های جدید!!! همه ی این چیزای جدید یه ماجرای...
وقتی عاشق کسی هستی که داره تو رو به قتل میرسونه،برات انتخابی باقی نمونده. چطور میتونی فرار کنی؟ چطور میتونی بجنگی؟ وقتی که تمام این کارها بیشتر به اون صدمه میزنه... وقتی زندگیت تمام چیزی هست که میتونی به اونی که دوسش داری بدی،چطور نمیتونی تقدیمش کنی؟ اگه اون کسی هست که خالصانه دوستش داری...