Poems from Everywhere
شعرهايى از همه جا.
ترفند ها و راه هاى كه به شما براى نامبروان شدن و پيشرفت تو واتپد كمک ميكنه. Lisarius 2019
یک کارآگاه خصوصی بدشانس و وسواسی دوباره فرصت پیدا می کند درگیر یک پرونده ی تازه شود. اما این پرونده عادی نیست. مشتری تازه ی او خودِ زمان است. او باید سر از کار کسی دربیاورد که ظاهرا سعی دارد با ماشینی، زمان را در جهان های موازی مختلف کنترل کند. حالا کارآگاه با کسی طرف است که دلش می خواهد در همه ی دنیاهای ممکن برنده با...
نثرِ داستان منظومِ ناظر و منظور اثر وحشی بافقی ناظر و منظور درباره عشق بین پسر شاه منظور و پسر وزیر ناظره. Best rank: #5 in romance
[Completed] [ هرى ادوارد استايلز ، اونطورى بهش نگاه نكن شما فقط دوتا دوستيد ]
[Complete] "خب ببین اینجا چی داریم .. لویی تاملینسون مغرور که ادعا میکنه بهترین دانشجوی داروسازی دانشکدست در حالی که نمیتونه یه قرص ساده برای خودش تجویز کنه" "سرد درد های من دیگه با قرص خوب نمیشن هری!" "پس با چی خوب میشن؟" "با تـو"
ه...هری ...تو مطمئنی ؟_ _اره توماس ...مطمئن باش خونه لویی قراره برامون بهترین جای دنیا باشه ... _ ولی ...صلا می دونه که داریم میریم اونجا ؟ هری نخودی خندید و گفت : _ نه ... این یه سورپرایزه . _ قبولمون میکنه هری ؟ _ البته که قبولمون میکنه ...اون عاشق منه ...ما عاشق همیم ... _ولی ما الان هیچ پولی نداریم...
* چشم هاش اقیانوس بود ،عمیق بود، اونقدری که من بتونم غرق بشم. زلال بود مثل شیشه امواجش هرچقدر هم سهمگین به سنگ های ساحل کوبیده میشد ولی از من محافظت میکرد ... قدم هامو به سمت اقیانوس سوق دادم،شك داشتم؟! شاید شاید چون میترسیدم میترسیدم غرق بشم و حتی دیگه خودش هم نتونه منو نجات بده ولی الان الان دیگه خیلی دیر شده...
Of the Iranians, for the Iranians , by an iranian. Don't read this book if you don't have any janbe. And if you have matni chizi,dm me I'll put it with your own name. ˹Highest Ranking: #1 in Humor ˺
لویی فکر می کرد این تنها راهیه که میتونه هری رو پیش خودش نگهداره ...
هری افسردست و لویی تلاش میکنه تا سرحالش کنه. Highest ranking: #1 in short story
سوالاتی که باید با مغز و قلبتون❤جوابشون بدید*-* Best rand #1 in fantasy
[completed] لیستی از آیتم های زندگیمون... Best ranks: #1 in random #1 in life #1 in persian #1 in questions #1 in thoughts
توی واحد نجوم، جایی که هری ناخون هاش رو لاک میزنه و شیر توت فرنگی میخوره و زیادی برای همه چی استرس داره، لویی سعی میکنه بفهمه که مشکل اون پسر چیه.
.بخاطر من...بخاطر من و هری... باز هم دووم بیار اقای چارلز...دلم برات تنگ میشه و به زودی به دیدنت میام _لویی_
ناگهان از خواب پریدم که رفته بودی و من هنوز هزار دل سیر حرف داشتم [آباعابدین] Cover by kimiamd
《او یک یادگاری سیاه بود...》 رنگها قسمت سوم: سرنوشت کِلَنسی اون به من یه دستبند دست ساز مشکی رنگ داد و من هدفون قرمزم که حرف اول اسمم روش هک شده بود به نظر منصفانه میاد؟ نه اون خیلی چیزها به من داد که من درقبالش چیزی بهش برنگردوندم.... لطفا اول قسمت اول و دوم این سری از بوکها رو بخونید!
[Completed and Edited] 《او یک تمایز آبی بود...》 اون آبی بود ، من مشکی چه بد که ترکیب این دو رنگ چیز جدیدی خلق نمیکنه! Highest Rank #1 سومین نوشته Thanks for Perfect cover : @IWONTBETHEONE