Select All
  • Poems from Everywhere
    103K 12.4K 1

    شعرهايى از همه جا.

  • How To Get Number One On Wattpad
    25.9K 7.3K 9

    ترفند ها و راه هاى كه به شما براى نامبروان شدن و پيشرفت تو واتپد كمک ميكنه.  Lisarius 2019

    Completed  
  • تفت پیازداغ در ناکجاآباد (جهان‌رنجوری در ویران‌شهر)
    2.5K 365 26

    یک کارآگاه خصوصی بدشانس و وسواسی دوباره فرصت پیدا می کند درگیر یک پرونده ی تازه شود. اما این پرونده عادی نیست. مشتری تازه ی او خودِ زمان است. او باید سر از کار کسی دربیاورد که ظاهرا سعی دارد با ماشینی، زمان را در جهان های موازی مختلف کنترل کند. حالا کارآگاه با کسی طرف است که دلش می خواهد در همه ی دنیاهای ممکن برنده با...

    Completed   Mature
  • ناظر و منظور
    13.3K 2.6K 17

    نثرِ داستان منظومِ ناظر و منظور اثر وحشی بافقی ناظر و منظور درباره عشق بین پسر شاه منظور و پسر وزیر ناظره. Best rank: #5 in romance

    Completed  
  • Friends [L.S]
    205K 35.9K 52

    [Completed] [ هرى ادوارد استايلز ، اونطورى بهش نگاه نكن شما فقط دوتا دوستيد ]

    Completed   Mature
  • Anxiolytic [L.S]
    168K 33.2K 78

    [Complete] "خب ببین اینجا چی داریم .. لویی تاملینسون مغرور که ادعا میکنه بهترین دانشجوی داروسازی دانشکدست در حالی که نمیتونه یه قرص ساده برای خودش تجویز کنه" "سرد درد های من دیگه با قرص خوب نمیشن هری!" "پس با چی خوب میشن؟" "با تـو"

    Completed   Mature
  • 1D Chat !
    150K 27.5K 74

    Not a FanFiction.

    Mature
  • Welcome to hell(larry stylinson)
    34.6K 5.1K 27

    ه...هری ...تو مطمئنی ؟_ _اره توماس ...مطمئن باش خونه لویی قراره برامون بهترین جای دنیا باشه ... _ ولی ...صلا می دونه که داریم میریم اونجا ؟ هری نخودی خندید و گفت : _ نه ... این یه سورپرایزه . _ قبولمون میکنه هری ؟ _ البته که قبولمون میکنه ...اون عاشق منه ...ما عاشق همیم ... _ولی ما الان هیچ پولی نداریم...

    Completed  
  • Poetry
    16K 2.5K 196

    "شعر" یک لحظه "مکث" در گیجی‌ست زندگی یک سقوط تدریجی‌ست گزیده شعر های سید مهدی موسوی

  • Photographer [L.S]
    8.8K 1.2K 18

    * چشم هاش اقیانوس بود ،عمیق بود، اونقدری که من بتونم غرق بشم. زلال بود مثل شیشه امواجش هرچقدر هم سهمگین به سنگ های ساحل کوبیده میشد ولی از من محافظت میکرد ... قدم هامو به سمت اقیانوس سوق دادم،شك داشتم؟! شاید شاید چون میترسیدم میترسیدم غرق بشم و حتی دیگه خودش هم نتونه منو نجات بده ولی الان الان دیگه خیلی دیر شده...

  • Me...
    5.2K 1.1K 67

    I'm afraid of what people think of me...

  • Iranians be like
    156K 29.6K 50

    Of the Iranians, for the Iranians , by an iranian. Don't read this book if you don't have any janbe. And if you have matni chizi,dm me I'll put it with your own name. ˹Highest Ranking: #1 in Humor ˺

  • friends with benefits (L.S)
    237K 28.7K 31

    لویی فکر می کرد این تنها راهیه که میتونه هری رو پیش خودش نگهداره ‌‌‌...

    Completed  
  • مکالمات غم زده~[LS]
    37.4K 9K 44

    هری افسردست و لویی تلاش میکنه تا سرحالش کنه. Highest ranking: #1 in short story

    Completed   Mature
  • Song🖤
    840 114 12

    :)🖤

  • We Don't Belong to the Beyond
    1.5K 144 5

    ما به ماورا تعلق نداریم!

    Mature
  • کتاب هایی که باید بخونین
    13.2K 402 21

    Cover by: @Talaalo Best rank: #1 in story شدیدا پیشنهاد می شود

  • with heart & brain
    27.2K 5.2K 108

    سوالاتی که باید با مغز و قلبتون❤جوابشون بدید*-* Best rand #1 in fantasy

    Completed  
  • The lists
    41.5K 7K 105

    [completed] لیستی از آیتم های زندگیمون... Best ranks: #1 in random #1 in life #1 in persian #1 in questions #1 in thoughts

    Completed  
  • Strawberry Milk (Persian Translation)
    113K 12.7K 24

    توی واحد نجوم، جایی که هری ناخون هاش رو لاک میزنه و شیر توت فرنگی میخوره و زیادی برای همه چی استرس داره، لویی سعی میکنه بفهمه که مشکل اون پسر چیه.

  • the charleston(l.s)
    30.9K 5.8K 30

    .بخاطر من...بخاطر من و هری... باز هم دووم بیار اقای چارلز...دلم برات تنگ میشه و به زودی به دیدنت میام _لویی_

    Completed  
  • Why She Wanted To Sleep?
    9.1K 1.9K 12

    ناگهان از خواب پریدم که رفته بودی و من هنوز هزار دل سیر حرف داشتم [آباعابدین] Cover by kimiamd

    Completed  
  • words
    31.6K 6.2K 20

    تا ابد که نمی تونی فرار کنی .. می تونی؟

    Completed  
  • All About You
    20.1K 4.5K 92

    • چیزهای کوچیک ، برای کتاب ها ..

  • Colors PT III: Clancy's Destiny
    476 60 2

    《او یک یادگاری سیاه بود...》 رنگ‌ها قسمت سوم: سرنوشت کِلَنسی اون به من یه دستبند دست ساز مشکی رنگ داد و من هدفون قرمزم که حرف اول اسمم روش هک شده بود به نظر منصفانه میاد؟ نه اون خیلی چیز‌ها به من داد که من درقبالش چیزی بهش برنگردوندم.... لطفا اول قسمت اول و دوم این سری از بوک‌ها رو بخونید!

    Mature
  • Colors
    31.9K 3.7K 36

    [Completed and Edited] 《او یک تمایز آبی بود...》 اون آبی بود ، من مشکی چه بد که ترکیب این دو رنگ چیز جدیدی خلق نمیکنه! Highest Rank #1 سومین نوشته Thanks for Perfect cover : @IWONTBETHEONE

    Completed   Mature
  • Beginners
    1.9K 461 11

    وارون و مايكل صحبت مي كنند .

  • Goethe's
    15.6K 3.3K 30

    نقل قول هايى از گوته .

  • Frank Square
    2.7K 552 13

    امروز در خيابانى راه مى رفتم ، لبخندى نديدم . ممكنه اين گل رو از من قبول كنيد ؟