chocolate angel [Z.M]
"تو فرشته شکلاتی زندگی منی" "نیاز دارم بغل بشم، بغلم میکنی؟" • شکلات هایی که هنوز خورده نشده بودن •
"تو فرشته شکلاتی زندگی منی" "نیاز دارم بغل بشم، بغلم میکنی؟" • شکلات هایی که هنوز خورده نشده بودن •
اگه دنیا یه دروغ مزخرف بزرگ باشه این که من دوستت دارم یه واقعیته... . . . . زیام استوری&لیوم تاپ و همچنین زیاد طولانی هم نیست کامل شده
-زین کنار گوشم زمزمه کرد:"ولی نگران نباش پرنسس، من هیچوقت تنهات نمیذارم. چون نابود کردن زندگیت زیادی برام سرگرم کنندهست." صداش تاریک و پر از نفرت بود...
[Complete] صداش پیچید که گفت: من حتی صدای نفساتو میشناسم چرا این موقع از شب بیداری بیب؟ خواب بد؟ جواب ندادم فقط دستمو محکم جلوی دهنم گرفتم و تا صدای هق هقم بلند نشه لیام دوباره گفت : تو جات توی بغل منه منم بدون تو خوابم نمیبره.... عزیزم برگرد... هرجایی که هستی خونه ی تو نیست.... برگرد خونه ت میشنوی زینی؟ من دوستت دارم...
یه روزی راجب درخشش خنده هات یه آلبوم می دم بیرون لیام...اون وقت اسمش رو می ذارم سقوط ایکاروس!
"هی ظاهرا یادت رفته بجای دید زدن باید پول بدی!" صدای اون الهه زیبایی منو به خودش آورد... جوری که قیافه اش نشون میداد رفتار خوبی باهام نداشت اما... اون صدای بم و چشمای کاراملی رنگش... نه لیام! هنوز زوده برای عاشق شدن... تو تازه زخم خوردی... این درست نیست...
من یه عروسکم عروسکی که لبخند به لبش دوختند عروسکی که سوخت همه ی وجودش ولی همچنان لبخند میزد چون دوختنش 🔞🔞
• زین مالیک بیست و چهار ساله، برای دو سال در دبیرستان کالینز تدریس کرده و در طول این دوسال هیچ مشکل یا دردسری نداشته، هیچ رابطه ی عاشقانه ای با دانش آموزها، هیچ چیز. ولی همه این ها زمانی خیلی ناگهانی تغییر میکنه که یه دانش آموز به نام لیام پین وارد زندگی زین میشه و زین نمیتونه جلوی خودش و بگیره، ولی چشمای پاپی وارانه...
زندگی ليام یه زندگی کامله. اون معروفه،دوستدختر داره،و توی کار موسیقی حرف نداره. ولی از وقتی که زین رفت،یه سیاه چال بزرگ توی لیام درست شد. زین باید ازدواج میکرد،یه ازدواج اجباری،و از کل دنیا خواهش کرد تا برگرده بین بازوهای لیام،ریسک از دست دادن خانواده،شهرت،شغل.. زین از زیباییش استفاده کرد تا لیامو گیر بندازه و هر عم...
دو تا پلیس مخفی که وارد یکی از بزرگترین پرونده هاشون میشن... ولی خبر ندارن همه اتفاقاتی که میفته نقشه قبلیه... دنیای مالیکسون ها پیچیده تر از اونیه که هری و لیام بتونن با امادگی همیشگیشون داخلش پیش برن...
• زین همیشه متفاوت بوده. از زمانی که یادش میاد، همیشه "مردمی" رو اطرافش میدیده. خب، اون با پدر و مادر و سه تا خواهراش زندگی میکرد و همیشه همینطور بوده. ولی یه نوع دیگه ای از "مردم" که شاید زین هرگز اونها رو ندیده، ولی همیشه کنارشن. بخش متفاوت و عجیب غریب قضیه اینه که هیچ کس به جز زین نمیتونه اونها رو ببینه. و حتی گاهی...
[completed] حادثه های کوچیک... اتفاقات بزرگ... تغییرسرنوشت... یه دیدار ساده... یه اتاق با نور و در و دیوار سفید.... یه پرونده ی قتل... یا یه عشق ابدی.... اینا همش داستان زندگی من و توئه.... نمیدونم پایانش طناب دار دور گردنمه یا دستای گرم تو... ولی امیدوارم بفهمیش چون اگه تا ابد هم برا من نشی قلب من به نام تو خواهد مو...
══════ ⋯ ══════► ⇩࿇ THAT IS DEVIL ࿇⇩ ما همیشه یه جای درست بودیم در زمان غلط! یا یه جای غلط بودیم در زمان درست... و همیشه همدیگر و از دست داده بودیم 👑 ══════ ⋯ ══════► #ziam #Larry #smut #action
با احترام به "لیام جیمز پین" که همیشه یاد خودش و لبخندش تو قلبمون زنده میمونه. ' تروریست ' شاید این موضوع ، مسئله ی خاصی نباشه اگه شما تنها عضو مسلمان یک بوی بند شناخته شده و جوون نباشید . اما این موضوع مسئله ی مهمی میشه اگه شما تنها عضو یک بوی بند شناخته شده و جوون باشید . - فن فیکشن زیام مین نویسنده : ____Marry@ آ...
[Completed♡] نوت های لیام که از آتیش دلش منشإ میگیرن! Highest ranking recently: #1 short-story & #1 Onedirection -لطفا شماره پارت ها رو چک کنید! واتپد مشکل داره و بالا پایین میشن!- زندگی زین و لیام, علل خصوص لیام, مثل یه غنچه ای بود که هیچوقت باز نشد و در سرمای زمستان سوخت! چرا؟ چون دنیاشون از این رو به این رو شد، به...
ز:من عاشقتم پسرک با گریه گفت و به این توجه نکرد که بارون تمام تنش رو خیس کرده پسر بزرگ تر اونو تو آغوشش گرفت و لباشو روی موهای خیس مشکیش گذاشت ل:ولی من عاشقت نیستم....من فقط عاشق وقتاییم که با اون صدای جادوییت باهام حرفای عاشقانه میزنی وقتی میخوام سخت به فاکت بدم لیام گفت و لباشو رو لبای پسرک گذاشت اون نیازی نداره...
به جایی که مردم برای فرار از زندگی حقیقیشون بهش پناه میبرند خوش اومدید! Retrieved from: Ready player one Book\Movie
روز های تلخ و شیرین بودن با تو در سال های دور جامانده. همان روز هایی که در انتظار دیدنت ساعت ها چشم به دری میدوختم، روز هایی که حتی از وجود منی با خبر نبودی اما برایت صادقانه عشق میریختم.. تمام آن روز ها و روز های بعدش با تو و یادت قشنگ بود. و همه چیز از دور زیبا و دست نیافتنی بود. تا روزی که نزدیک شدی ... تمام آن ت...
{completed} -من از همه چیز میترسم، از مردم، از رنگ ها، از دردها، حتی از خودم و هرچیزی که توی گذشته لعنتیم بود! اما چرا از تُ نمیترسم؟! از عشق تُ، از رابطه با تُ، من هر ذره از وجود لعنتیو میخوام؛ پس بیا و منو با روحت ارضا کن! Baby, let me love you Goodbye.
صوفي :يک کدوممون رو انتخاب کن زين ز:التماستون ميکنم , منو تو اين وضعيت نزارين ليام:متاسفم زين ولي بايد بين منو اون انتخاب کني خدايا اخه من چطور انتخاب کنم تنها عشق زندگيم زنده بمونه يا فرشته اي که مثل مادرمه
-من تو اون زندان لعنتی بخاطر تو عذاب کشیدم و هرشب توی کابوسام زندگی کردم... انتظار نداری که بازم دوست داشته باشم؟ +ولی من برای همیشه دوست دارم
به تاریکی هم عادت میکنیم ، حتی اگر عاشق نور باشیم . | الگو گرفته از کتاب ' انسان ها ' نوشته ی مت هیگ | [ ziam Mayne AU ] . .
زین مالیک!پسری که خودشو تو اتاق تاریک حبس کرد تا دوباره روی کسی که مقصر زندگی سیاهش بوده رو نبینه! اما حالا اون برگشته...برگشته تا کارایی که قبلا نکرده رو انجام بده و بتونه زین مالیک رو!عشق ابدیش رو دوباره بدست بیاره! و این لیام پینه که چیزایی رو میفهمه که شاید زندگیشونو عوض کنه! همه چی سریع اتفاق میوفتاد و اونا هر ل...