Memories of 19 | Namjin
یه پسرِ دبیرستانیِ ساده چه جور زندگی ای میتونه داشته باشه؟ -Namjin story (Ongoing) Started: 2021, 21 Apr.
یه پسرِ دبیرستانیِ ساده چه جور زندگی ای میتونه داشته باشه؟ -Namjin story (Ongoing) Started: 2021, 21 Apr.
جین به خاطر بیماریش از شهر خارج میشه و میره به خونه مادربزرگش. داخل اون خونه با رازهای زیادی روبرو میشه که باعث میشن زندگیش دچار تغییر بزرگی بشه. تغییری که هیچ راه بازگشتی نداره. و نامجون، پسری که جین رو به دل این تغییر میکشونه. [داستان اونقدر ها هم که توی ژانرش نشون میده انگست و درام نیست چون کمدی و طنز مخصوص به خود...
یه ریل لایف از زندگی خودم در قالب داستان من معتقدم درون گراها هم یه جایی کم میارن و دلشون میخواد از خودشون و زندگیشون برای دیگران حرف بزنن من الان دقیقن توی همون نقطم؟ ___________________________________ +تو...تو چطور با وجود این همه سختی بازم طاقت آوردی سوکجین؟ _میدونی... من معتقدم هرکس چرایی زندگی رو درک کنه از پس...
اسم = بعدی کاپل = سپ توضیحات : هیچ فکرش رو نمی کردم عاشق کسی بشم که عاشق خواهرمه خواهرم عاشق زیر دستمه زیر دستم عاشق خودمه :) ( ممکنه هپی اند باشه ممکنه نه ) هرجا دوست نداشتید از بوک برید بیرون 🙂
نامجون تصمیم گرفته یه سال هم که شده بیخیال همه چیز بشه. تو خیابونا قدم بزنه و به خودش ثابت کنه نیازی به یه عشق مسخره واسه گذروندن ولنتاین نداره... ولی انتظار نذاشت تو کافه با اون موجود زیبا رو به رو شه! Genre: Smut / Romance Start: 1399/11/28
دوست داشتنت بهانه ایی بود برای 《 زندگی کردن 》 و اکنون زندگی کردن ، در حاشیه ی 《دوست داشتن 》توست . . . کیم سوکجین بعد از ضربه ی روحی شدیدی که از طرف معشوقش میخوره دور عشق رو خط قرمز میکشه و تصمیم میگیره تا آخر عمرش با حاله ایی از تنهایی زندگی کنه... چی میشه اگر معشوقش پیدا بشه؟! couple = jinjoon , sope (romance , l...
_ بابای من، از بابای تو متنفره! + خب که چی ؟! بابای منم همینطور! . وقتی نامجون، مهندس معمار پروژه رو اخراج میکنه و توی سایت دنبال یه مهندس معمار با ویژگی های خاص میگرده، چشمش به رزومه ی مستر کیم میخوره! و چی میشه وقتی میفهمه اون پسر، همون مردیه که تا سر حد مرگ ازش متنفره؟! کاپل اصلی= نامجین( به همراه فسقلیاشون، ت...
کیم نامجون، کیم سوکجین، مین یونگی، جانگ هوسوک، پارک جیمین، کیم تهیونگ، جئون جونگکوک هفت دوست صمیمی که از دوران راهنمایی سر یه تنبیه رابطشون شروع میشه و هنوز ادامه داره. اونا دوستاییان که قراره تا هشتاد سالگی همچنان با هم بمونن و کورس موتور سواری تو اتوبانا برگزار کنن. اونا با هم میمونن دیگه درسته؟ +چرا نمیزاری حرف ب...
در اتاق نامجون زده شد **بیا تو** *عصربخیر قربان* **سلام،اینجا چیکار میکنی؟و اون چیه توی دستت؟** *ای دیمه،دارم برش میگردونم چون دارم استعفا میدم.* **نمیتونی اینکارو بکنی،من بهت حقوق خوبی میدم.** *درسته اما من نمیتونم 6 روز هفته کار کنم،من یه زندگیم دارم.* دستیار قدیمیه نامجون دفترشو ترک کرد.آه کشید،اون واقعا به یه دستی...
کیم سوکجین، بین محققان اسم آشنایی بود. پسر ۱۷ ساله ای که کل زندگی شو صرف کشف و تحقیق روی موجوداتی به نام هایبرید ها بود...نیم انسان،نیم حیوان. موجوداتی با اندام انسانی ولی عضو هایی مثل گوش،شاخ و دم حیوانی که حدود ۴۰ درصد از خوی حیوانی شون قالب بود. و الان اون پسر ۱۷ ساله مردی در شرف ۳۰ سالگی بود و تمام نوجوانیش رو برا...
ژانر: امگاورس ، هیبریدی، فلاف، ددی کینگ، رمنس، فول اسمات کاپل اصلی:نامجین کاپل فرعی: کوکوی، مخفی(البته فک کنم معلوم باشه دیگه) انگست نداره اگه خیلی علاقه به انگست دارین میتونین نخونین .... خلاصه : کیم نامجون دورگه ی آلفا و هیبرید گرگ؛ که در قسمتی از جنگل را فرماندهی میکنه و زیبا ترین و قوی ترین آلفایی هست که در پک...
اتاقی به پاکی رنگ سفید که گاهی با چکیدن اشک های اون مرد به سرخی خون آلوده میشه و رنگ گناه می گیره. "لبخندی که روی لب های شکنجه گرم هست، قطعا زشت ترین تصویر برای منه" نام: white room / اتاق سفید ژانر : ترسناک، انگست، درام، رمنس، اسمات کاپل: نامجین #multishot چند شاتی ⚠️اخطار: این نوشته حاوی صحنه های خشن آزار و شکنجه اس...
شاید قرار نبود این داستان به خوبی و خوشی تموم شه. یا شایدم هنوز تموم نشده بود... _______________________________________________ نامجون به خاطر دفاع از کشورش، میره به جنگ. اما این به نفعشه؟ به نفع جونگکوک چی؟ یا تهیونگ و جیمین و هوسوک؟ تنها چیزی که واضح بود، نابودی ای بود که به همراه جنگ، از راه می رسید. کاپل اصلی :...
_زل زده _چی؟ _ زل زده نامجون ! وقتی به یه جا خیره میشه یعنی شیطونی کرده . مرد قدبلند تر کودک رو به سمت خودش کشید و وقتی بچه خندید ، تازه فهمید چه خبره ؛ با هول خوابوندش و سعی کرد دهانش رو باز کنه . بعد از اینکه موفق شد با دو انگشتش مهره ی پلاستیکی رو از دهنش در بیاره ، هردوشون نفس راحتی کشیدن . _ باز لگو هاتون رو...
[اسم کاپلی ما نامجینه] رمنس کمدی اسمات تا حدی چت استوری شوگربیبی که تاپه😂 رو مخ روزمره جین رئیس پولدار بهترین رستوران کرس اون بیشتر وقت آزادشو مشغول خوردن غذا توی رستوران خودشه ولی هیچکدوم از کارکنا نمیشناسنش. یه روز به طور اتفاقی به سرآشپز جدید بر میخوره و ناخودآگاه بهش جذب میشه
{من اشتباهی عشقتو کشتم} (تموم شده) کاپل اصلی: نامجین کاپل های فرعی: یونمین ، کوکوی ژانر: اکشن ، درام ، جنایی و مافیا و کمی زندگی روزمره ، اسمات ، انگست ، هپی اند ♤ ♧♧♧♧♧♧ سریع جینو از روی تخت بلند کرد و بدون حرف اضافه ای اونو از اتاق خارج کرد جین بدون درک اوضاع همونطور همراه نامجون از بار خارج میشد +وایسا....به من...
❗️[متوقف شده]❗️ توی هر داستان سه طرف وجود داره ؛ مال من مال تو و حقیقت ! Couple : Namjin Genre : Romance , Amnesia
• Genre: Social.Drama.Fluff.Romance.Slice of life • Main Couple: Namjin • Summary: هیچ ویژگی به خصوصی در اون شخص نبود که منجر به این احساس منحصر به فرد بشه؛ جز اینکه بعدها این جمله به چشمم خورد: "ما هیچ کس را به طور تصادفی انتخاب نمیکنیم، بلکه ما فقط به آنهایی نزدیک میشویم که از قبل در ناخودآگاهمان حضور داشتهاند...
سلام... من جین هستم اگه داری این نامه رو میخونی احتمالا اتفاق خوبی برام نیوفتاده... البته از نظر بقیه! از نظرم خودم که خیلی خوبه چون بالاخره حرف هام مهم شده و یکی داره به حرفام گوش میده... آره، طبیعتا وقتی میمیری تبدیل به سوژه ی جذابی برای اهمیت دادن میشی ولی اگه اون شخص من باشم... اوه عزیزم راستش حتی الان هم امیدی ند...
خب...میشه گفت همه چی از یه لیوان آب سیب فاکی شروع شد! ژانر:ازونا که اکلیل بالا میارید. تعداد پارت:زیاد نیست! روزای آپ:نمیدونم شاید یه روز در هفته؟ شایدم بیشتر! کاپل:نامجین ازش لذت ببرید بنفشه ها💜
قدمهاشو سریعتر برداشت و با لحن محکمی گفت:"بهت دستور میدم همین الان بایست!" پسر متوقف شد اما برنگشت، فقط با حرص لبشو گاز گرفت. "جی... باید باهم حرف بزنیم." جواب داد:"نمیخوام ببینمت." "بهم یه فرصت بده." جونگکوک برگشت تا نفرتشو سرش فریاد بزنه که دستهایی دور بدنش حلقه شد و تو آغوش تهیونگ فرو رفت. سر خم کرد و پیشونیش...
آخه کی فکرشو میکنه نامجونی که خدای رپِ کره ست وقتای استراحتش بشینه سَلین بخونه؟! اما من این شانسو داشتم که نه فقط موقع کتاب خوندن کنارش باشم ، بهش تکیه بدم ، سرمو رو سینه یا پاش بزارم ؛ بلکه حرفا و فکراشو بشنوم ، ببوسمش ، حسش کنم ، عطرشو ببلعم و.... قرار گذاشتن با نامجون همین طوریش یکی از آرزوها و رویاهای غیر ممکن ه...
دژاوو چیه؟ میتونه یه حس باشه؟ میتونه یه الهام باشه؟ یا شاید یه خاطره؟ دژاوو داستان زندگی منه... تئوری عشقی که به عجیب ترین شکل ممکن به وجود اومد. تصادفی که من و به کما برد، اما وقتی برگشتم دیگه اون ادم سابق نبودم! خاطراتی داشتم که متعلق به همزادم از جهان دیگه ای بود... و مرکز تمام اون خاطرات تو بودی...کیم نامجون... ن...
چی میشه وقتی جین ۱۷ ساله در ازای بدهی پدر الکلیش به کیم نامجون فروخته میشه؟ . #bdsm . Fanfic start: 98.11.22 Ranks: #1 in slave
-Persian Translation- -زمانی که خانوادهی فقیری مثل خانوادهی پارک این قصد رو دارند که دخترشون رو در ازای گرفتنِ پول، با پسر آلفای بزرگ قبیله معامله کنند، تصورش رو نمیکنن که فرار اون دختر همهی برنامه هاشون رو نقشه بر آب کنه! اون ها در برابر آلفای خشمگین قبیله، کیم نامجون، چه پاسخی برای دفاع خواهند داشت؟! Couple : Nam...
[complete] ─ ̶Season 1 "Black Swan" ✔️ ─ ̶Season 2 "Black Torment " وقتی خبر مرگ مادر بزرگ بهمون رسید تعجب کردیم چون نباید درست باشه، مادربزرگ سالم ترین پیرزنی بود که میشد دید و خبر مرگش عجیب بود ولی عجیب تر از همه وصیتش بود... " سلام به نوه های عزیزم ! اگه الان دارید این نامه رو میخونید یعنی من مردم و راز بزرگی رو...
خانم و آقای جئون هردو محقق باستان شناس هستند و برای اولین بار برای یک ماموریت کاری مجبور به ترک دو هفتهایه فرزندشون میشوند اما مشکل اینجاست که چه کسی مسئولیت نگهداری از جونگکوک ده ساله پرجنب و جوش رو قبول میکنه؟؟؟ 🍕 اسم: دو هفته لعنتی 🍕 ژانر: کمدی، فلاف 🍕 محدوده سنی: ندارد 🍕 کاپل: نامجین
■ کاپل اصلی: NamJin ■ کاپل فرعی: VKook ■ ژانر: اجتماعی، انگست، رمنس، جنایی ■ نویسنده: ELA ■ خلاصه: زمانی که یک قدم تا سقوط فاصله داری,برای کمک فریاد میزنی,یا سقوط رو میپذیری و به مرگ لبخند میزنی؟ 🏆Best Rank : #1 in #Namjin #1 in #Sad #3 in #Thriller
{𝘊𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥} +نود دقیقه! شنیدن همین صدا کافی بود تا بفهمه چه اشتباهی کرده. با تردید سرشو چرخوند و به بالا نگاه کرد . پسرِ مو بلوند که کنار میز دست به سینه وایساده بود دوباره اون پوزخند لعنتیشو به نمایش گذاشت. +نود دقیقه بیشتر با زنده موندت این جهان رو آلوده کردی. اشتباهی که باعث مرگش میشد... -تروخدا ولم کن...