Select All
  • How to look real? [1D]
    3.1K 768 13

    چگونه با پارتنر فیک خود واقعی رفتار کنیم؟ - Larry, ziam

    Completed  
  • It isn't a one-shot book! [L.S]
    2.5K 225 4

    این یه کتاب وان شات نیست!

  • ○DeMiurGe◎
    69.3K 15.1K 58

    +Larry & Ziam Futuristic Novel× من خلقت کردم, بهت جون دادم, تا واسه من باشی و به خواست من زندگی کنی... طوری که وقتی اراده کنم بمیری و وقتی بخوام زنده بشی! من خداتم هروبات, با من روی آتش دریا برقص, خون بریز و روش پایکوبی کن... واسه من زندگی کن! :فنفیک دارای محتواییست که شاید برای همه مناسب نباشد! +×+×+×+×+×+×+×+×+×+×++...

    Completed  
  • Broken Demon #1
    345K 42.6K 157

    لوییس تاملینسون.نمره الف رشته ی باستان شناسی ،پسرکوچولو و ریزه ای که تو سری خور بودنش بین المللی شده! پروژه ی بزرگی که قرار بود کل دپارتمان تاریخ باستان شناسی رو تکون بده و لویی تمام انرژیشو روش گذاشته بود ولی با یه کل کل ساده با استاد کلاس تمام زحمتش رو به باد میده و مجبور میشه تو یه پروژه ی جدید باورشو ثابت کنه... "...

    Completed   Mature
  • Sea's whisper [L.S | Z.M]
    191K 44.1K 60

    «بهش میگن زمزمه ی دریا و اون بزرگ ترین رازی که دریا توی خودش قایم کرده.»

    Completed  
  • Forever (Larry Stylinson)
    470K 50.4K 85

    زندگی کردن تو دنیا یعنی سختی کشیدن... یعنی واسه به دست آوردن چیزی که بهش علاقه داری باید تموم تلاشت و بکنی... باید واسش بجنگی؛ چون دنیا بهشت نیست!! عشق، یعنی علاقه ی شدید! و من برای به دست آوردن کسی که عاشقشم، در برابر دنیا می ایستم... . . . بالاترین رتبه(فن فیکشن های فارسی) : #1

    Completed  
  • Rooms [L.S]
    8K 2.1K 11

    Completed ✓ زمانی که چشم هاشون رو باز کردند،گیج و سرگردان بودند و با آشفتگی به اطرافشون نگاه انداختند. تنها درکی که همگی تو اون لحظه داشتند تو یک واژه خلاصه میشد: ترس. ترسی که هرچی بیشتر میگذشت،بیشتر در وجودشون رخنه میکرد و انگار اون مرد از همین ترس اون ها تغذیه میکرد و لذت میبرد‌. اون ها هراس داشتند از اینکه نفر بعد...

    Completed   Mature
  • Irresistible [L.S] *Completed*
    32.6K 6.5K 37

    چون تو برای من خواستنی، ممنوع، و هر چیزی بین این دو مفهومی. و من به سادگی نمیتونم مقاومت کنم...

    Completed  
  • Sunday[L.S] [Completed]
    12.7K 3.8K 20

    "بهاران ز شوق زمزمه ی ارغوان عشق برایت، تمام شب دیده بر هم نخواهم گذاشت. تو ای سپیدار سرخ، تو ای معنای "بودن" میان شیون های آسمان، چه بگویم ز تو؟ ز این برهان خاموش، که چه وسعتی دارد این حجم از نبودن! و تو ای خورشید طلوع نکرده ی من، کجا مانده‌ای؟"

  • Gray World(L.S)
    147K 18K 52

    (completed) يه دنياي جديد با قانون هاي جديد...

    Completed  
  • Being Tutored | L.S Persian translation
    219K 22.1K 43

    هری به معلم نیاز داره وگرنه در غیر اینصورت نمیتونه کلاس سال بعدشو قبول بشه، اما آموزش قرار نیست درمورد یاد دادن درسهای مدرسه بهش باشه یا داستانی که توش لویی به هری یاد میده چطور به فاک بره. #2 in fanfiction all rights reserved to LarryGeneration. this story contain sexual tension

    Completed  
  • Force And Hate(L.S/BDSM)
    662K 52.5K 87

    هری لبای خشکش رو از هم باز کرد ولی صدایی ازشون خارج نشد.لویی گفت من یه قرارداد نوشتم تو اونو امضا میکنی و بعد منم اجازه میدم بهت غذا بدن و بعدشم میتونی بخوابی.نظرت چیه فرفری؟ هری دندوناش رو از خشم روی هم فشار داد.

    Completed   Mature
  • clown[L.S](Completed)
    3.9K 1.2K 18

    من خندیدم و تو خندیدی... اما نفهمیدی که من به خاطر این می‌خندم که سال‌هاست دیگر گریه را به خاطر ندارم. کتاب دوم Completed Edited

    Completed  
  • acrobat[L.S](Completed)
    8K 2.3K 22

    من خندیدم و تو خندیدی... اما نفهمیدی که من به خاطر این می‌خندم که سال‌هاست دیگر گریه را به خاطر ندارم. کتاب اول Completed Edited

    Completed  
  • Eyes[L.S] (Completed)
    48.1K 8.1K 50

    چشم‌ها. مال تو مثل قلبت بودند و نور از اون‌ها می‌ریخت! و مال من فقط چشم بودن؛ فقط چشم... Completed UNEdited

    Completed  
  • Blowing Mind (Persian Translation)
    40.1K 4.7K 14

    ❌Original Name: Hoping This Cold Blue Water Scrubs Me Clean And Spits Me Out Again❌ "بمون" هری با ناامیدی زمزمه کرد و لب هاش رو به شقیقه ی لویی چسبوند، طوری که انگار میتونه دردی که اونجا رشد میکرد رو تسکین بده. ولی اون نمیتونه درد رو متوقف کنه، و مهم نیست که چه قدر تلاش کنه... اون نمیتونه کاری کنه که لویی بمونه.

    Completed  
  • Take Me To Church [L.S](Persian Translation)
    22.4K 4.3K 10

    [Completed] شيطان واقعيه و اون يه مرد كوچك قرمز با شاخ و دم نيست. Larry Stylinson Short Story. Written by: @Louish Translated by: @Vampire_sh17

    Completed   Mature
  • Petrichor/ L.S
    14.8K 2.6K 20

    [COMPLETED] بوی مرا بشنو و بر کویر قلب من، ببار. پنج اکتبر دو هزار و نوزده تا نه مارچ دو هزار و بیست.

    Completed   Mature
  • •Amazing Sin• [L.S]
    50.7K 7.6K 19

    [Complete] چرخ‌دنده‌های مغز لویی شروع به حرکت میکنن.چرخ‌دنده‌های شیطانی‌ای که باعث شدن لویی یه نقشهٔ انتقام عالی از تیلور رو بکشه.دیگه نشستن و تحمل کردن کافیه.اگه تیلور میخواد لویی رو 'هرزه' خطاب کنه،اشکالی نداره،لویی هم مثل یه هرزهٔ واقعی رفتار میکنه. "میخوام یه چیزی بگم و شما هم به عنوان دوستام،وظیفه دارین که در ه...

    Completed  
  • •Sweet Creature• [L.S]
    41.3K 7.4K 21

    [Complete] هری انتظار نداشت که دبیرستان آسون باشه. خواهرش براش یه‌عالمه داستان تعریف کرده بود و هری میدونست که قراره توی یه جهنمِ چهارساله باشه. ولی جدا از همه‌چیز، اون دقیقا انتظار نداشت که فرشته‌ها هم توی جهنم بیان. Supernatural!AU °Persian Translation°

    Completed  
  • the charleston(l.s)
    30.9K 5.8K 30

    .بخاطر من...بخاطر من و هری... باز هم دووم بیار اقای چارلز...دلم برات تنگ میشه و به زودی به دیدنت میام _لویی_

    Completed  
  • (SomnAmbUliStic)+%5÷7=42
    76.3K 15.5K 38

    (Larry & Ziam Science Fanfiction) کد 1221: خواب گرد کد 8924: ما توی دنیایی زندگی می کنیم ک اون طور ک می خواییم شکلش می دیم مادر و پدر داریم زندگی می کنیم بزرگ می شیم و به این باور داریم ک همش یه آزمایش الهیه! هیچوقت فکر کردی ک تمام چیزایی ک دورو ورته,توهم خودت باشه؟ مثلا تو یه جا خواب باشی و... توی دنیایی ک توی سرت سا...

    Completed  
  • I've waited so long...
    510K 61.3K 67

    زیباترین آدم هایی که تا کنون شناخته ام، آنهایی بودند که شکست خورده بودند، رنج میکشیدند، دچار فقدان شده بودند و با این حال راه خود را از اعماق درد و رنج گشودند و بیرون آمدند این افراد، یک حسی از قدردانی، حساسیت و فهم زندگی داشتند که آنها را پر از شفقت، ملایمت و توجه عمیق و عاشقانه میکرد زیبایی این افراد، اتفاقی و بی س...

    Completed  
  • MR STYLES ( l.s persain translation)
    201K 27.3K 33

    " خب پس این منشی جدیدمه ؟ " آقای استایلز پرسید و یه ابروشو داد بالا‌. "بله " منشی قبلی جواب داد. آقای استایلز اخم کرد و به لویی یه نگاهی انداخت. " من انتظار ...یکی ... نمیدونم..بهتر داشتم ؟؟" "ببخشید آقای بی ادب.من کسی ام که از این به بعد قراره برنامه هاتونو مدیریت کنم.پس بهتره مراقب زبونتون باشین"

    Completed  
  • Wanna be yours [l.s]
    560K 88.8K 109

    لویی یه پسر به شدت خجالتی و تنهاست،پسری که همه به خاطر ظاهرش و درسخون بودنش مسخره ش میکنن. تنها چیزی که اونو به مدرسه میکشونه نشستن سر کلاس ادبیاته چون این چیزیه که لویی عاشقشه... لویی دوستی نداره اما هر روز بعد از مدرسه به خونه ی "برثا" همسایه ی رو به رویی شون میره که یه پیرزن مهربون و دوست داشتنیه.لویی معتقده دوست ه...

    Completed   Mature
  • Words[L.S]
    55.6K 11.1K 70

    باید از همان اول میفهمیدم که داستان ما عشق نبود.. داستان ما روحی بود که درون زندگی‌مان جریان یافت.. و دست ترسناک مرگ آن روح شیرین را با خود برد.. باید میدانستم که من و تو..عاشق نیستیم.. من و تو زندگی هستیم که درون هم میجوشیم..! ایده:98/1/4 Words have power💚💙

  • You put the O in disorder [L.S]
    37K 6.7K 21

    اورگاسم.... این کلمه رو میبینین و فکر می‌کنین هاته... درسته؟ اشتباست. چی میشد اگه در روز تعداد متعددی اورگاسم داشتین؟ جلوی کلاس، معلماتون، دوستاتون....... مادرتون؟ هری استایلز یه پسر 17 ساله از بریتانیاست. به تازگی تشخیص داده شده که اون بی‌قراری ناحیه تناسلی (RGS) داره و حدس بزنین کی قراره یه پروژه درمورد این اختلال ب...

  • Lovely sin | (l.s). *completed*
    13.2K 1.4K 28

    زندگى هميشه اونجورى كه ميخواييم و انتظار داريم جلو نميره ما نميتونيم واسش هيچ برنامه اى بريزيم و نميتونيم اونو روى يه انگشتمون بچرخونيم گاهى يه حرف يه نگاه يه تصميم از طرف ما ميتونه براى هميشه زندگى رو نسبت به ما كينه اى كنه كينه اى كه ديگه هيچوقت از قلبش بيرون نره... -شايد بايد بيشتر مواظب ميبودى +من واسه ى يه عشق ج...

    Completed  
  • Look at me [L.S]
    184K 34.7K 53

    تو قلب دردِ منی تو باعثِ درد منی ولی من لذت میبرم از این درد.. منِ مازوخیسمِ لعنتی!! *Completed

    Completed  
  • 12 (l.s)(z.m) -Complete-
    243K 43.8K 58

    ۴ تا جوجه دانشجو که تنها دغدغه ی زندگیشون نمره ی دانشگاس و فکر میکنن تمام دنیا دور خودشون میچرخه و تنها چیزی که بهش فک می کنن اینه که کرم بعدیشونو کجا بریزن. غافل از اینکه یه اتفاق عجیب انتظارشونو میکشه ! یه اتفاق عجیب؟ شایدم یه موجود عجیب! موجودی که اجازه ورود به این دنیا رو نداره.... کاری که انجام دادن واقعا ارزششو...

    Completed