𝙵𝚒𝚛𝚜𝚝 𝙻𝚘𝚟𝚎||𝚔𝚘𝚘𝚔𝚟
تقریبا دیگه ناامید شده بود از همچی. حسابی خسته بود از آدمها، از خودش، از خدایی که به دادش نمیرسید ولی با اومدن فردی به زندگیش همه چیز تغییر میکنه حتی خودشم شروع به تغییر میکنه... - بهت اجازه نمیدم راجب کسی که عاشقشم و میپرستمش اینجوری حرف بزنی، پیرمرد! ⊰⊱⊰⊱⊰⊱⊰⊱⊰⊱⊰⊱⊰⊱⊰⊱⊰⊱ 𝗙𝗶𝗰: 𝗙𝗶𝗿𝘀𝘁 𝗹𝗼𝘃𝗲 𝗺𝗮𝗶𝗻 𝗰𝗼𝘂𝗽�...