
#1
"hate"by taekook
"تنفر"
سایکوپت ترین رئیس مافیای جهان به خاطر اتهام به قتل خانوادش به زندان اَش(خاکستر) فرستاده میشه؛
و مین یونگی بهترین وکیل رو برای رفیقش استخدام میکنه...بی خ...

#2
secrets in the dark by Alireza Heyrat
فصل یازدهم- رازهایی در تاریکی
الیاس (آهسته و شمرده): اون تماس مشکوک... به نتیجهای رسیدید؟
(مریم نگاهش را از فنجان چای به او میدوزد. یاسر همچنان به بیرون خیره مانده، ا...

#3
معرفی شخصیتهای 🔪🥀PENTAKILLby Katrin
❦برای درک بهتر داستان 🔪🥀ᑭᗴᑎTᗩKIᒪᒪ خوبه که شخصیت هاشو بیشتر بشناسین❦
Completed

#4
انتقام PENTAKILL🥀🔪by Katrin
"انتقام میگیرم...
از روحت...
بخاطر شکستن روح و روانم...
از جسمت...
بخاطر هوسی که در وجودت تمومی نداشت...
از چشم هات...
بخاطر تمام لحظاتی که بهانه اشک هام تو بودی...

#5
The silent soundby Alireza Heyrat
فصل هشتم - صدای خاموش
یاسر
(با تردید)
«ببین، آخرین بازدیدش یک سال پیش بوده... گوشیاش از اون موقع خاموشه.»
مریم سرش را میچرخاند. چشمانش پر از نگرانی است. نگاهش از یاسر...

#6
Worrying momentsby Alireza Heyrat
فصل پنجم: لحظههای نگرانکنند
مریم پشت میز چوبیای که در گوشهای از کافه قرار داشت، نشسته بود. دستانش به آرامی دور فنجان قهوهاش پیچیده شده بود، و نگاهش غرق در افکار سنگ...

#7
missingby Alireza Heyrat
فثل ششم:
افسر: دیشب یه گزارش دریافت کردیم. یه نفر ادعا کرده که حمید رو در ساختمونی متروکه نزدیک حومه شهر دیده.
مریم: (چشمهایش گرد میشود) حمید اونجا چیکار میکرده؟
افسر...

#8
Show after deathby Alireza Heyrat
فصل هفتم - "نمایشگاه؟"
الیاس (لبخندی میزند، اما سرد و حسابشده):
«بذار یه چیزی بپرسم، یاسر. تو واقعاً فکر میکنی هنر بدون مرگ ارزش داره؟»