جونگین دوباره اونجا بود. انعکاس نور شهر تو چشم هاش میدرخشید. لباشو دور سیگار ارزون قیمتش حلقه میکرد و دودشو آروم بیرون میداد. موهاش با نسیم سبکی که تو بالکن خونه ی کیونگسو میپیچید تکون میخوردن و کیونگسو سرجاش خشک شده بود. نمیتونست چشم برداره ______________________________________________________ جونگین تا شب اونجا افتاد. نای بلند شدن نداشت. هیچ انرژی ای برای ادامه دادن نداشت و دلیل؟ " قول بده زندگی میکنی..زندگی خوبِ خوب " ___________________________________________ کاپل: کایسو ژانر: انگست اینو همینجوری نوشتم. حتی انتظار ندارم خونده بشه. اما اگر احیانا بهش برخوردید و وقت باارزشونو براش گذاشتید، امیدوارم ازش لذت ببرید. اگر افسردگی دارید و دوست ندارید بیشتر غمگین شید، اینو نخونید. سلامت روان و خوشحالیتون مهم تره.