سلام به همگی=)
به خاطر اینکه پارت جدید دیرتر گذاشتم تصمیم گرفتم دو پارت براتون اپ کنم
پارت 12 هم آپ شد^^
راستی میشه لطفا اگه پارت های قبل ووت ندادید برید و ووت بدید.با اینکارتون خیلی خوشحالم میکنید=)
خب دیگه برید بخونید و امیدورام لذت ببرید
🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼جونگكوك بعد از پوشيدن كت و شلوارزرشكي رنگش روي تخت نشست و با عشق خيره به حركات جيمين بود. جيمين هم دقيقا كت و شلوار همرنگ كوكي پوشيده بود .
از نظر كوك زيبايي هاش چندين برابر كرده بود.
وقتي كه جيمين روبروي آينهدر حالی كه داره موهاش مرتب ميكنه و يكم بهش حالت ميده دید،گوشه لبش گاز گرفت و از پشت بغلش كرد."نظرت چيه بيخيال عروسي بشيم و خونه بمونيم؟ميتونيم با هم وقت بگذرونيم"
"مثلا چجوري؟"
"فيلم ببينيم و يه چيزي با هم ميخوريم"
"عه نه بابا...مطمئني؟"
جونگكوك لبخند دندون نمايي زد و چونه اش آروم روي سر جيمين گذاشت و به خودشون توي آينه خيره شد. اون دوتا واقعا مكمل
همديگه بودن.
جيمين يكم به خودش عطر زد و برگشت سمت كوك و لب هاش كوتاه و آروم بوسيد.
"خب من آمادم"
"نميخوايي راجب خونه موندن فكر كني؟"
"بهتره بپرسي نميخوايي راجب سخت به فاك رفتن فكر كني؟"
جونگكوك خنده ي آرومي كرد و جيمين برايد استايل بغل كرد
"هوي جونگكوك منو بزار زمين"
"نچ الان حس دامادا بهم دست داده،خب بهم حق بده،من الان دارم داماد خوشگلم بغل ميكنم"
"خيلي خب داماد عاشق،لطفا همسرت بزار پايين ،خودش پا داره"
كوكي با خنده همونطور كه جيمين بغل كرده بود ،تند تند از پله ها پايين ميرفت و جيمين محكم دست هاش دور گردنش حلقه كرده بود و با خنده داد ميزد
ESTÁS LEYENDO
obsession(kookmin)
Fanficجیمین یه بوکسور و یه دانشجوی موفق پرستاریه که چیزی نمونده به مقام قهرمانی برسه ولی درست لحظه ای که فکر میکنه چیزی به رسیدن به خواسته هاش نمونده همه چیز تغییر میکنه و بدون اینکه متوجه بشه وارد یه دنیای سیاه و متفاوت میشه ....... کاپل:کوکمین/جیکوک،نام...