𝐏𝐫𝐨𝐥𝐨𝐠𝐮𝐞

329 37 34
                                    

”دنیایی که آن‌ها می‌شناخـتند، به عنوان زندانی مخـفی برای تمام افسانه‌ها تلقی میشد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

”دنیایی که آن‌ها می‌شناخـتند، به عنوان زندانی مخـفی برای تمام افسانه‌ها تلقی میشد. زندانی که از ترکیب خیر و شر به وجود آمده بود و درهای میله‌ای و آهنینش درواقع مرزهایی به شمار می‌رفتند که تعادل بین فضای داخلی و فضای بیرونی را حفظ و از ادغام این دو جلوگیری می‌کردند.

زمانی خیلی قبل‌تر از به وجـود آمدن این مرزها، موجودات هر دو دنیا در کنار هم زندگی می‌کردند و با کمک یکدیگر جهانی با شکوه ساخته بودند. افراد دنیای افسانه‌ها مشکلی با عادی بودن افراد دنیای من نداشتند و افراد دنیای
من هم نه تنها قدرت ها و توانایی‌های موجـودات
افسانه‌ای را خـطرناک به حساب نمی‌آوردند،
بلکه آنها را از این بابت مورد ستایش
و احترام قرار می‌دادند.
چرا که باور داشتند این توانایی‌ها موهبت‌هایی خدادادی هستند و باید از آن‌ها محافظت شود.

تا اینکه درگیری های بین این دو گروه آغاز شد.

برخی موجـودات افسانه‌ای با سوء استفاده از قدرت‌هایشان و بی‌رحمی محض، به مردم عادی صدمه زدند
و موجب خشم خدایان شدند.

دورگه‌های انسان از قبیله‌های اصیل افسانه‌ای و دورگه‌های اسطوره‌ای از طوایف محلی انسان‌های عادی طرد شدند و سرزمین‌های اصلی با جنگ دست و پنجه نرم می‌کردند.

با ادامه‌ی این درگیری‌ها، مردم هر دو گروه ترجیح دادند جداگانه زندگی کنند. در نتیجه قانون و پیمانی بین دو دنیا وضع شد که می‌گفت هیچ موجودی از دنیای افسانه‌ها حق ورود به دنیای عادی را ندارد
و همینطـور برعکس.
درهای زندان بسته شدند و این دو دنیا «ظاهرا»
برای همیشه از هم فاصله گرفتند.

دنیای من تبدیل به نیمه‌ی خارجی این سیاهچـال شد.
در هر دنیا دو نـفر از قدرتمند‌ترین‌های آنان انتخاب شدند
و سوگند یاد کردند تا پای مرگ از این مرزها محافظت
کنند و بعد از مرگ خـودشان، فرزندانشان این
وظیفه‌ی سنگین و حیاتی را عهده‌دار شوند.

این قانون رفته رفته جایش را در خاطرات استوار کرد
و دیگر کسی نگران این نبود که اگر مرز بین این دنیاها
در هم بشکند چه خـطری تهدید کننده‌ی
مردمانشان خواهد بود.

𝘛𝘉𝘚 1: 𝘛𝘩𝘦 𝘉𝘪𝘨 𝘚𝘪𝘴𝘵𝘦𝘳 (𝘉𝘰𝘰𝘬 2)༊Where stories live. Discover now