تمام شب سرش از بگايي پيش اومده تير ميكشيد البته خودشم نمي دونست بيشتر از چي حرصيه اين كه با استادش مچش گرفته شده و ممكنه بره همه جا جار بزنه يا از اون جمله " كلاس بوي حيوون گرفته" وات دا فاك درسته كه اون يه هايبرد بود ولي خب ...خب اين يه فحش بد محسوب ميشد نه!؟ تازه چان هميشه به لطف پول خانوادش از گرون ترين عطر لوسيونا استفاده ميكرد بوي حيوون باورش نميشد!!
فرداي اون روز با خستگي و چشماي گود افتاده از خواب بلند شد معمولا صبا خسته تر از اوني بود كه حموم صبگاهي بره حتي اگه شبش خوب خوابيده باشه
ولي اون روز صب ساعتشو يك ساعت زودتر كوك كرد تا بتونه يه دوش حسابي بگيره و برعكس حموماي هميشگيش كه به 20 مینم به زور میکشید 30 دقیقه خودش رو سابید و برعکس همیشه بجای خشک کردن موهاش با حوله از سشوار استفاده کرد حتی موقعه لباس پوشیدنم وسواس به خرج داد و لباسای نو پوشید و البته موقعه رفتن از اتاق اونقدر عطر و روی خودش خالی کرد که به سرفه افتاد چانیول کامل بود اینو همه می دونستن کل دانشگاه ارزوشون بود چانیول بهشون نگاه کنه اما نمی دونست چرا دنبال تحسین تو اون چشمای نارنجی میگشت!!
***
تمام روز سر کلاساش خواب بود و اصلا نمی فهمید استاد چی میگه گرچه هیچ کدومشون بهش گیر ندادن دانش اموز نمونه کلاس اشکال نداشت اگه یه روز کمی خسته باشه داشت!؟
تمام روز چشماشو فقط برای چرخوندن بین جمعیت و پیدا کردن اون پسر باز کرده بود
و الان که دیگه وقت صرف ناهار بود تنها شانسش بود چون ۸۰ درصد بچه ها به سلف میومدن امیدوار بود اون جز اون ۲۰ درصد نباشه
با دیدن یه کله نارنجی وسط جمعیت سریع از یونا و سهون جدا شد سمتش دوید به محض رسیدن بهش دستش رو گرفت به سمت خودش کشید
خودش بود بیون بکهیون بود
که با همون اخم همیشگیش سمتش برگشت و دستش رو از توی دستای چان بیرون کشید
با دیدن قیافش خیلی یهویی خجالت کشید و لپاش گل انداخت مسخره بود جلوی این پسر به طرز مسخره ای بی دفاع میشد
_چته چی می خوای!؟
چان اب دهنشو قورت داد و سعی کرد مثله خودش جدی حرف بزنه
_باید باهات صحبت کنم
بک پوزخندی زد و نگاهی به سر تاپاش کرد و خدا می دونه این سکوت چند ثانیه ای و نگاه سنگین بک چقدر براش طولانی گذشت
_ببین توله سگ...
چان دندوناشو روی هم فشار داد بین حرفش پرید
_پارک چانیول
بک با پوزخند چشماشو چرخوند
_ببین توله پارک من علاقه ای به زندگی سکسیت و اینکه چجوری استادا یا هر کدوم از این بچه ها زیرت ناله میکنن ندارم اوکی ؟ پس بی خیال شو
بدون اینکه اجازه بده چانیول چیزی بگه سمت در خروجی رفت
چان خواست دنبالش بدوعه که با دست سهون متوقف شد
_هی چیزی...
چان بدون اينكه اجازه بده جملشو تموم كنه دستش رو بيرون كشيد
_بعدا حرف ميزنيم سهون
و سمت در دويد
سهون با ناراحتي پاهاش رو روي زمين كوبيد و داد زد
_قرار بود كمكم كني مخ اون آهو رو بزنمم
توي محوطه بيرون دانشگاه دنبالش ميگشت و خدا روشكر زياد دور نشده بود به درخت تكيه داده بود و از نوشيدني شير توت فرنگيش مي خورد
سمتش رفت
_هي پيدات كردم
لبخندي از سر خوش حالي زد
بك نگاهي بهش كرد و اروم خنديد
_اگه هوا دارات ببينن اين طوري لبخند ميزني كلي امبولانس جلوي دانشگاه رديف ميشه
خب چان تو كل دانشگاه اندازه تار موهاش تيكه و لاس زني و درخواستاي سكسي شنيده بود ولي اين اولين بار بود كه با يه تيكه ساده مثله اين تا گوشش قرمز ميشد
مگه چه گناهي كرده بود كه سزاوار اين بود
_هي دمت داره تكون ميخوره كنترولش كن رو مخه!!
اگه چان توانايي اينو داشت كه بيشتر از اين سرخ بشه حتما اين كارو ميكرد چون فاك الان از روي هيجان براش دم تكون داده بود!!؟ سريع دمشو توي دستش گرفت
_امم من نمي...نمي دونم چرا اين طوري ميشه
خواست زودتر فاصله بينشون رو طي كنه و اين بحث كوفتي راجب فاجعه دیروز و ببنده اما خب كسي بهتون گفته بود كه اسم دوم پارك چانيول دست و پا چلفتيه!؟
اونقدر از تكوناي دمش هول كرده بود كه متوجه حسار كوچيك دور محوطه سبز نشد و خب نمي دونست دقيقا با چه اميدي موقعه افتادن دستش رو دراز كرد و بك رو گرفت و باعث شد هر دوشون پخش زمين بشن
كاش چان همون جا كور ميشد و ديگه چشماشو وا نميكرد چون اخرين چيزي كه مي خواست ببينه افتادن بك روي خودش و ريختن شير توت فرنگيش روي صورت و لب...فاك لباشههه اب دهنشو قورت داد اين زيادي سكسي بود
بك بدون مكث از جاش بلند شد و شروع به تكون دادن خودش كرد چان هم به تبعيت ازش سريع پاشد انقدر از كاري كه كرده بود شرمنده بود كه استين لباسشو جلو كشيد سعي كرد باهاش صورت بكو پاك كنه
_من..من واقعا معذرت مي خوام
بك دستشو پس زد
_به من دست نزن احمق!! تو سلفم بهت گفتم من هيچ علاقه اي به رابطه سكسيت یا اينكه اون ديكتو تو كي تكون ميدي ندارم و دنبال دردسرم نيستم پس طبيعتا علاقه اي ندارم برم جار بزنم توله پارك محبوبتون با استاد كوفتيش مي خوابه پس بي خيال شو ديگه دنبال من راه نيفت!!
يه قدم از چان فاصله گرفت
_اگه ببينم بازم دنبالمي هر چي ديدي از چشم خودت ديدي به خودت رحم كن دور من نپلك حوصله بچه هايي مثه تو رو ندارم!!
براي اخرين بار بهش اخم كرد برگشت و ازش دور شد
چان رو همون طور حاج واج اون وسط تنها گذاشت
چان دوست داشت همون جا خوش رو دفن كنه نه براي دعوايي كه پيش اومده بود براي اينكه فاك باورش نميشد ولي با روي سگ بكهيون حال كرده بود!!
دلش مي خواست بمونه و تا شب سرش داد بزنه و اين واقعا عجيب بود خيلي عجيب بود يعني خب همه چي راجب اين پسر عجيب بود!!
***
روی تختش دراز کشید چشماشو بست امروز روز شلوغی بود بیش از حد شلوغ!!
با صدای گوشیش به خودش اومد استاد کیم بود
_چه خبر از اون بچه بیون بکهیون!؟
نفسشو بیرون داد
_باهاش حرف زدم چیزی به کسی نمیگه
_اها خوبه منم رفتم یکم راجبش تحقیق کردم
روی تخت نشست و سریع تر تایپ کرد
_چه تحقیقی!؟
_خب یادته گفتی شبیه روباهه ولی انسان پروندشو خوندم حدست درست بود هایبرده یه هایبرد روباهی یه مورد نادر مادرش انسان بوده و پدرش هایبرد روباه و اون یکم عجیبه خصوصیات هایبردارو داره اما بدون گوش و دم البته يه نكته بود اينجا كه زده بود در حالت عادي گوش و دم ندارد كه من منظورشو نفهميدم ولي مهم اينجاس كه نداره هیچ چیز خاصیم توی پروندش نبود رسما یه ادم بی سرو صدا و بی دردسره فک نمی کنم مشکلی برامون ایجاد کنه
چان نفس عمیقی کشید
پس درست حدس زده بود
_باشه خوبه پس
گوشی رو سایلنت کرد و گوشه تختش پرت کرد
و چشماشو بست و سعی کرد قیافه بکو به خاطر بیاره تا روی ویژگیاش دقیق تر بشه موهای حالت دار نارنجی چشمای کشیده روباهی با رنگ قرمز نارنجی و تناژ قهوه ای دماغ مناسب صورت لاغرش لبا...لبای قرمز و...
با به یاد اورد شیرتوت فرنگی امروز روی لباش و اون طوری که روی قفسه سینش افتاده بود فکرش سمت جاهای خوبی نرفت و بدونه اینکه بهش اجازه بده فرا تر از چیزی که باید پیش رفت انگار تو خلسه فرو رفته بود نمی تونست از تصور اون لبا بیاد بیرون فقط وقتی به خودش اومد که حس کرد شلوار پاش براش تنگ شده
و فاک
_این عالیه پارک چانیول حالا با فکرشم سخت میشی!!
باید کیمو میدید گوشیش رو برداشت و بهش تکست داد
_خونه ای؟
***
به محض باز شدن در خودشو داخل خونه پرت کرد و روی مبل ولو شد
استاد کیم با تعجب به شلوار بر آمدش نگاه کرد
_تو راتی؟
چان دلش مي خواست سرش رو تو ديوار بكوبه شايد اگه توي رات بود حالش خيلي بهتر بود چون فاك حداقل مي تونست خودشو قانعه كنه كه اونقدرا هم هورني نيست كه فقط با تصورش سر ديكش به اسمون بكشه
_ن..نه فقط اه فاک کارتو بکن
کیم خندید و جلو اومد و روی پاهاش نشست و شروع به لب گرفتن ازش کرد
چان اونقدری بی حال بود که فقط لب هاش رو تکون میداد و برای عمیق تر کردنه بوسه هیچ تلاشی نمی کرد
استادش ازش جدا شد و سمت گردنش رفت
بدون هیچ مقاومتی سرش رو به عقب پرت کرد و به مبل تکیه داد حس میکرد که داره از گردنش به سمت پایین میره چشماشو بست وسعی کرد تو حس و حالش گم بشه حس میکرد که کم کم داره به سمت دیکش میره
اونقدر خسته بود که حتی حال اینکه سرشو بلند کنه و نگاهش کنه رو هم نداشت پس سعی کرد از حس لامسه و تصوراتش استفاده کنه
به محض فکر کردن بهش چهره بکهیون در حال ساک زدن تو ذهنش شکل گرفت جوری که نگاهش می کرد و سرش رو با ریتم عقب جلو میکرد و فااک نههه...
سریع چشماش رو باز کرد و از جاش پرید با خوردن یهویی هوای سرد به دیکش هیسی کشید
کون لخت سر پا ایستاد بود و با لپای گل انداخته دوتا دستش رو روی صورتش گذاشت و گوشاشو سمت پایین سوق داد
صدای خفش به زور به گوش رسید
_خدا لعنتت کنه بیون بکهیون
کیم کاملا از رفتار کیوت چان تعجب کرده
_هی امشب چت شده تغییر تایپ دادی؟این حرکتا چیه؟
با خنده جملشو ادمه داد
_می خوای بکنمت؟؟
چان دندوناشو روی هم فشار داد و فکر کرد اگه بکهیون بود شاید!؟؟
با فکر به چیزی که تو ذهنش شکل گرفته بود داد زد
_وات دا فاک پارک چانیول دهنتو ببند!!
کیم که از صدای داد یهویی چان ترسیده بود دستشو روی قلبش گذاشت
_چته پسر ترسیدم!؟ مستی؟ من یکم سنم برای تحمل این کلی بازیا بالا رفته سکته میکنم میوفتم رو دستتا
چان باز دم عمیقشو بیرون داد و خم شد و شلوار و شورتشو پوشید و با شونه هایی افتاده و دیکی سر به اسمون کشیده سمت در رفت
_هی کجا میری!؟
چان با همون سر پایین جواب داد
_بمونه برای بعد
بعدا میبینمت
از خونه کیم زد بیرون
با تعجب پشت گوشای سفیدشو خاروند
_عاشق شده!؟
***
هاي گايز اينم پارت جديد
نظر و vote 🗳 فراموش نشه امیدوارم دوسش داشته باشید🤍☻︎
YOU ARE READING
ᗰY ᖴO᙭
Fanfictionᧁꫀꪀꫀ𝘳 : 𝘴ꪑꪊ𝓽 ♨️ 𝘳ꪮꪑꪖꪀᥴꫀ ♡︎ ꫝꪗ᥇𝓲𝘳ᦔ 🦊ꪮꪑꫀᧁꪖꪜꫀ𝘳s🐈 ᑕOᑌᑭᒪᗴ:ᑕᕼᗩᑎᗷᗩᗴK/ᗷᗩᗴKYᗴOᒪ خلاصه: من پارک چانیولم یه گرگ اصیل کره ای یه پسر خیلی خوب من یه جنتل واقعییم یعنی کل دانشگاه همینو میگن ام بزا ببینم اها داستان از اونجایی شروع میشه که من با اون موجو...