+تقریبا چهار ساعته که دارم میرونم همچی مثل قبله ولی بدون حضور انسان های زنده برام عجیبه که چرا حیوونا زندن و همینطور من؟!
همینطور که رانندگی میکردم صدای پارس یه سگ رو شنیدم ماشین رو نگه داشتم تا ببینم صدا از کجا میاد پیاده شدم تو اون جاده که تقریبا صحرایی بود شروع به گشتن کردم و سگ رو دیدم به نظر یه مشکلی داشت نزدیک تر رفتم دیدم بسته شده به تابلو کنار جاده
آخه کدوم آدم احقمی یه سگ رو تو این جاده بیدر و پیکر ول میکنه اونم این سگ به نظر گرون رو
به نظر ترسیده میومد ولی همچنان سعی میکرد منو فراری بده با خشم توی چشماش. به هرحال نزدیکش رفتم و دستو دراز کردم سمتش تا نوازشش کنم و نترسه از من
+هوششششش آروم باش سگ جذاب آروم باششش من بهت آسیبی نمیزنم*دستمو روی سرش گذاشتم و غرید, خوبه خوبه پسر خوب آفرین حالا میخوام زنجیر پات رو باز کنم
یه نگا به زنجیر کردم و دیدم قفل نیست بلکه فقط گره خورده
چند دقیقه ای کلنجار رفتم با زنجیر تا تونستم بازش کنم سگ به نظر خوبی میومد اگه باهام کنار میومد همسفر خوبی میشد
+هی پسر میخوای باهام بیای؟
فکر کنم فهمید چی گفتم چون پارس کرد و صورتمو لیس زد
+هی هی بس کن پسر منم دوست دارم
سرشو نوازش کردم و رفتم سوار ماشین شدم پرید رو صندلی و به من نگاه کرد
+باید واست اسم بزارم مگه نه؟
زبونش و در آورد و با صدای هیس مانندی تند تند نفس کشید
+خبببب....نظرت راجبه مکس چیه؟اوه نه خیلی تکراریه.اممممم گراهام چطوره؟نه بهت نمیاد.پس چی بزارم؟جک؟جیسون؟جیمز؟سم؟دش؟پاتریک؟باب؟چیکو؟
با شنیدن اسم پاتریک پارس کرد و دمشو تکون داد
+هی پسر به نظر میاد از اسم پاتریک خوشت اومده اینطور نیست؟خوبه پس اسمت رو میزارم پاتریک.دوسش داری هان؟پسر خوب آروم باش و بشین رو صندلی
دوباره ماشین رو راه انداختم بعد چند ساعت حسابی گرسنم شده بود به نظر میومد پاتریک هم گرسنش باشه
دورور بر رو نگاه کردم تا مغازه بدون قفلی پیدا کنم برم مواد غذایی بردارم
+هی پَت اونجارو ببین یه فروشگاه پیدا کردم
پیاده شدیم و وارد مغازه شدیم عجیب بود که مغازه خالیه چون تا اینجا نزیک به صدها جنازه ديديم برگشتم و از تو ماشین کلت رو برداشتم و چک کردم که پر باشه وارد مغازه شدم
+سلام........کسی اینجا هست؟
.
.
.
مثل اینکه کسی نیست الکی ترسیدم.رفتم سمت یخچالی که اونجا بود و چند تا آب برداشتم با چند تا کوکاکولا بسته های غذای آماده رو برداشتم رفتم سمت ماشین.ساندویچ رو با پاتریک خوردیم و دوباره راه افتادیم تا اینجا تو مسیر چیزی نبود و راستش کم کم داشتم ناامید میشدم از اینکه به چیزی برسم
_____________________________________________سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه
فعلا اتفاق خاصی نیافتاده ولی پارت بعد استوری بلاخره به روندش نزدیک میشه
مواظب خودتون باشید
کامنت و ووت یادتون نره استوری رو به دوستاتون هم معرفی کنیدLove you all❗