CHAPTER 19

3.2K 462 414
                                    

سوم شخص

13 روز از اون اتفاق میگذشت و گوشیش از پیام های بی وقفه هوسوک پر شده بود....
از همون شب فشار عصبیش بیشتر شده بود و مجبور بود برای بد نشدن حالش قرص های بیشتری بخوره و نتیجش شده بود یه معده عصبی و خون بالا اوردن....
البته شک داشت که این خون بالا اوردن هاش فقط به خاطر قرص ها باشه.....
با دیدن پیام جدید هوسوک نفس عمیقی کشید و با غم بزرگی که رو دلش سنگینی میکرد مشغول خوندنش شد....

_یونگی.....
تا حالا به این فکر نکرده بودم که زندگی بدون تو چطوریه اما به لطف این چند روز فهمیدم که چیزی جز یه جهنم نیست....
میدونم که حالت خوب نیست.....
حال منم خوب نیست و قلبم داره آتیش می گیره....
من حتی دیگه حوصله شنیدن نفس هامم ندارم.....
کی فکرش رو میکرد من یه روز انقدر عاشقت بشم که دیگه به هیچی جز تو حتی زنده بودنمم اهمیت ندم....
میدونی؟؟؟
یه وقتایی هست که از ته قلبت دلتنگ میشی، اگه بگم دلم داره له له میزنه که فقط چند ثانیه تو بغلم بگیرمت برمیگردی؟؟؟
فکر نمیکنی 13 روز برای تنبیه کردن من کافی باشه؟؟؟
یونگی، بوی تنت رو دیگه تو خونه حس نمیکنم....
میشه برگردی؟؟؟
اگه بگم دارم جون میدم، برمیگردی؟؟؟
لطفا برگرد پیشم یونگی....

چشمای اشکیش رو بست.....
نباید اینطوری بیخیال میشد...
نمیخواست به همین سادگی ببخشه....
نفسش رو محکم بیرون داد و تصمیم گرفت بعد از 13 روز جواب بده....

+میدونی هوسوک؟؟؟
اگه تو تقدیرت باشه که کنار کسی خوشحال باشی، حتی دنیا هم برای رسیدن بهش کوچیکه اما اگه تو سرنوشتت نباشه حتی تو کوچه بن بست هم نمیتونی بهش برسی.....
من و تو توی یه کوچه بن بست گیر افتادیم و بین قلب هامون یه دنیا فاصلست.....
طی کردن این فاصله ها کار آسونی نیست....

پیام رو فرستاد و بعد از پوشیدن لباس هاش با قدم های بلند به طرف ماشینش رفت....
باید دکترش رو میدید....

.
.
.
رسیدنش به مطب فقط بیست دقیقه طول کشید....

#این ملاقات رو مدیون چیم؟؟؟

مثل همیشه با قیافه سرد و ناخواناش به دکترش نگاه میکرد

+این روزا، سرفه هام خونیه

#متاسفانه بیماریت بدتر شده یونگی....
خون بالا آوردن آخرین مرحلست....

پوزخند تلخی رو لباش نشست....

+خیلی وقته وضعم اینه....
از وقتی مامان رفت دردای من شروع شد....
پدری که سرد شد....
دوستایی که تنهام گذاشتن....
ازدواج کردن و عاشق شدن....
کشته شدن احساسات و قلبم....
بیخیال.....
فقط میخوام با دونستن وضعیت الآنم بهم بگی چقدر وقت دارم....

MARRY ME??Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt