shot 1 ; Lacuna

18.9K 1.1K 139
                                    

کاپل : کوکویژانر : اسمات، امگاورس، تراژدی، رمنس

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

کاپل : کوکوی
ژانر : اسمات، امگاورس، تراژدی، رمنس

نفس عمیقی کشید و برای بار هزارم لعنتی به جیمین فرستاد. چطور قرار بود یک ساعت آینده رو تحمل کنه؟ موهای تیره‌ش رو بهم ریخت و خواست دستش رو روی میز بزاره که صدای بلندی ایجاد شد و لعنت بهش؛ الان توجه‌ی همه روش بود.

لبخند فیکی زد و سعی کرد نگاهش به سمت اون ها نچرخه، نمیتونست دیدنش رو تحمل کنه.

آیس آمریکانوش رو برداشت و کمی ازش رو با بدبختی قورت داد. اعصابش بهم ریخته بود ولی میدونست که اگه حرفی بزنه دوست هاش رو هم تحت فشار قرار داده. پس فقط چشم هاش رو چرخوند و با پاهاش روی زمین ضرب گرفت.

- تهیونگ کوچولوی عزیز ما بالاخره قراره بزرگ بشه.
جیمین با لبخند روشنی فریاد کشید و باعث اخم جونگکوک شد. بالاخره نگاهش به روی پسری که مقابلش، درست اون سر میز نشسته بود رفت و تونست  اون رو ببینه که تقریبا توی بغل اون آلفائه.

دندون هاش رو روی هم سابید و به خاطر عصبانیتش کمی از فرومونش هم آزاد شد که درست ثانیه‌ای بعد تهیونگ به سرفه افتاد. نباید نیشخند میزد ولی انجامش داد و زبونش رو روی نی نوشیدنیش کشید و دوباره نگاهش رو به میز بغلی داد.

جیمین کاملا متوجهش شده بود ولی نخواست به روی خودش بیاره و باعث بهم ریختن جو بشه.

- بیبی چه اتفاقی افتاده؟
با شنیدن صدای مرد ابروش رو بالا برد و دوباره نگاهش روی اون کاپل رفت. جانگ سومین، دوست پسر و جفت پسر کوچیک تر به سمتش خم شد و این باعث میشد بخواد کل کافه رو با خاک یکسان کنه.

- م..من خوبم!
تهیونگ ناله کرد و جونگکوک تنها کاری که تونست بکنه این بود که بزاره اون ها با هم صحبت های مزخرفشون رو ادامه بدن.

- فردا تهیونگ بالاخره بیست سالش میشه و میتونه پیوندش رو احساس کنه! پسر کوچولومون قراره بالاخره جفتش رو بشناسه!
جیمین با حس پدرانه‌ای موهای عسلی رنگ تهیونگ رو بهم ریخت و باعث لبخند اون شد.

- هیونگ! اون همین الانشم میدونه جفتش کیه. مگه نه بیبی؟
سومین با خنده‌ی مضحکی رو به جیمین گفت و نگاه سنگین جونگکوک رو روی خودش داشت. از وقتی که اومده بود یک کلمه هم حرف نزده بود و آلفای بیست و چهارساله تمام مدت با نگاه خشمگینش روی صندلیش نشسته بود و توی گوشیش میچرخید یا با ابرو های بالا رفته لاس های اون عوضی رو تماشا میکرد.

Oneshot Series || JKXVWhere stories live. Discover now