ژانر : رمنس، فانتزی، تاریخی، انگست
کاپل: جونگکوک×تهیونگ********
Music Theme ; The night we met - Lord Huron
[بیست و یکمِ ژوئن، سال ۱۹۴۵ میلادی، شهر بررِنا پایتختِ کشور تاتسویا]
هیچ صدایی به گوش نمیرسید، نفس ها در سینه حبس شده بودن و به نظر میرسید حتی باد هم خیال وزیدن نداره. سرسرای سفید-طلایی رنگ هر صوتی رو به درون خودش میکشید و تنها چشم ها حرکت میکردن.
اون مثل همیشه با اقتدار به روی تختِ پادشاهیِ سفید رنگش نشسته بود و برعکس باقی اوقات که با نگاه نافذش باقی افراد رو زیر نظر میگرفت، حالا فقط به زمین خیره شده بود و منتظر بود. کسی جرئت مزاحمت نداشت، همه و همه در اعماق وجودشون به ریو، روح مقدس التماس میکردن که اتفاق بدی نیفتاده باشه.
صدای شیپوری سکوت فضا رو خراشید و در های بلند و سنگینِ سرسرا باز شدن. بدون اینکه سرش رو بالا بیاره به فردی که مسئول تمام این جریانات بود و با قدم های لرزان و چهرهای نسبتا خنثی وارد سرسرا میشد، نگاهی انداخت.
پشت سر اون مرد با ریش های سفید و بلندش، سه نفر با لباس های گارد ویژه، قدم های سنگینشون رو به داخل سرسرا و مقابل یوکیهاروی بزرگ برداشتن.
- کجاست؟
زمزمه کرد و پاسخی نشنید. این خوب نبود، به هیچ وجه خوب نبود، حالا خونش میجوشید و همه میدونستن که افراد مقصر باید برای زنده موندن به پای مرد بیفتن.
- جناب ناکاشی، من قبلا گفته بودم که نذارید به سمت پایگاه های نظامی بره. نگفته بودم؟
ایستاد و کت کوتاه سفید رنگش رو صاف کرد. اهل کشت و کشتار نبود؛ حداقل نه تا قبل از زمانی که چشم هاش رو باز کنه و ببینه سرزمینش در لبهی فروپاشیه.
- یوکیهارو، هایپریون بدون اینکه شناسایی بشن وارد پایگاه شدن و کسی نتونست حتی درست چهرهی ایشون رو ببینه. من دستور دادم که هر چه سریعتر دستگاهشون رو ردیابی کنن.
مردِ ریش سفید میترسید ولی نمیگذاشت و که ترس لابهلای صداش بنشینه. یوکیهارو رو خوب میشناخت و میدونست که از دیدن ضعف مقاماتش تنفر داره. خیلی طول نکشید که صدای قدم هایی در سرسرا پیچید و حالا فرمانروا با چهرهی سرد و بیاحساسش مقابل ناکاشیِ پیر قرار گرفت. پیرمرد هم به چشمان نافذ اون خیره شد؛ اگر تصمیمی بنا بر مرگش گرفته شده بود، با خوشحالی سر تعظیم فرود میاورد و میگذاشت خونِ سرخش به روی سنگ های مرمرین سرسرا جاری شه.
VOCÊ ESTÁ LENDO
Oneshot Series || JKXV
Fanfic[ مجموعه وانشات ها ] ژانر : اول هر پارت ذکر میشه. کاپل : ویکوک/کوکوی وانشات هایی که قبلا نوشتم و بعدا خواهم نوشت توی همین کتاب قرار میگیره. 🔗 هر پارت داستان متفاوتی داره و به هم مربوط نیستن.