کاپل : ویکوک
ژانر : فلسفی، رمنسMusic theme : 134340 by BTS
------
و در این زمین خاکی که با درد و ناشناخته ها و غرور بشریت پر شده است من هنوز به دنبال نفس های کسی هستم که سهمگینیش هم وزن نفس های خودم باشد..
------
قهوهش رو گوشهی میزش گذاشت و به دفتر خاک گرفتهش که داشت برای یک خط دیگه التماسش میکرد چشم غرهای رفت. لب تاپش رو روشن کرد که نوتیف ایمیلی باعث اخمش شد. فوبیای به همریختگی و اعلان های نامنظم داشت پس بیحوصله ایمیل رو باز کرد.
"پیشنهاد داوری مسابقات جدید نویسندگی؟ مگه اون ها نمیدونن که یک و نیم سال از انتشار آخرین کتابم میگذره؟"
با خودش زمزمه کرد و به پیدیاف های ضمیمه شده نگاهی انداخت. حدودا ده تا کتاب منتظر بودن که کیم تهیونگ، نویسندهی مشهور کرهای نیم نگاهی بهشون بندازه. چشم هاش رو چرخوند و خواست صفحه رو ببنده ولی بی حواس فایل یکی از اون کتاب ها رو باز کرد.
ابروش رو بالا فرستاد و به عنوان کتاب نگاهی انداخت.
"بی معنی ترین آوای درد"
برای اون جالب به نظر میرسید. دنبال اولین خط کتاب گشت و با پیدا کردنش قهوه رو برداشت و جرعهای از اون رو نوشید.
"معنی ها، مقصر ها، نفس کشیدن های گاه و بیگاه و درد هایی که هدیه میدهیم. جهان بیمعنیست و تا وقتیکه دنبال معنی بگردیم دنبال درد هستیم. دردی که حتی یازده تریلیون سلول انسان هم توان تحملش را ندارد.
تنها انسان است که با کشف روند چرخش کهکشان ها مغرور میشود و به خود افتخار میکند. خندهدار است.. همهی آن ها به دنبال معنی هستند و من مانند پلوتو بیشتر و بیشتر فاصله میگیرم. با خودم فکر میکنم یعنی پلوتو هم به دنبال معنی میگشت؟ شاید او هم آنقدر مست معنی ها و درد بود که از همه دور شد و از آن فقط آوایی ترسناک باقیمانده است.
شاید هم دلیل همهی این ها ترس است. ترس از ناشناخته ها و شروع نشده ها! اگر کسی را نشناسیم از او دور خواهیم شد. دوری پلوتو هم اینطور بود؟
YOU ARE READING
Oneshot Series || JKXV
Fanfiction[ مجموعه وانشات ها ] ژانر : اول هر پارت ذکر میشه. کاپل : ویکوک/کوکوی وانشات هایی که قبلا نوشتم و بعدا خواهم نوشت توی همین کتاب قرار میگیره. 🔗 هر پارت داستان متفاوتی داره و به هم مربوط نیستن.