3

307 79 134
                                    



بخاطر ورود پزشک دو، لوهان و سهون از اتاق خارج شده بودن و ذهن جفتشون بشدت درگیر اوضاع پسر غریبه شده بود.


_یعنی ممکنه حافظش رو به طور کلی از دست داده باشه سهونا؟

سهون سرش رو به نشونه ندونستن تکون دادن و چشمهاش رو با دستهاش مالش داد
_امیدوارم بخاطر بیاره...امیدوارم زود بخاطر بیاره!

_شرط پدر رو فراموش نکردی که؟ فردای روزی که حالش خوب شد باید بفرستیش بره!

سهون با بیاد آوردن ماجرا، با ترس سمت لوهان برگشت
_ولی...ولی اون مطمئنن هنوز کامل خوب نشده...و حتی اگه جسمش کامل خوب شه تا وقتی که حافظش رو بدست نیاورده نمیتونیم بگیم که کامل خوب شده و باید قصر رو ترک کنه!!

لوهان دستهاش رو جلوی سینش گره زد و ابروهاش رو بالا داد
_اینهمه اصرارت برای چیه؟ این پسر رو میشناسی؟

_البته که نه!! من از کجا میتونم بشناسمش درصورتی که آدمای زیادی رو خارج از قصر زیاد ندیدم!

_قضیه مشکوک همینجاست! تو اون رو نمیشناسی و اجازه دادی روی تخت نرم و بزرگت که با کلی وسواس بخرج دادن خودت ساخته شده درمان شه! بعد اون حافظش رو از دست داده و تو ؟؟؟؟ حتی بیشتر از خودش نگران بنظر میرسی! آخه چرا!!؟ برای چی اینقدر از کسی که نمیشناسیش خوشت اومده؟

حرف های لوهان کاملا درست بود.
سهون اون پسر رو نمیشناخت حتی اسمش رو هم نمیدونست.
تنها چیزی که سهون از اون پسر میدونست، اشراف زاده بودنش بود و زیبا بودنش..
هرچند تازه هم متوجه صدای نرم اون پسر هم شده بود اما چطور میتونست ظاهر اون پسر رو بهونه ای برای کارهای عجیب غریب خودش بکنه؟؟

_من فقط دلم میسوزه...من خیلی بیکارم و اون پسر اگه حمایت من رو نداشته باشه از دست میره! چرا وقتی میتونم ..بهش کمک نکنم؟ تازه...به من میگی چطور ازش خوشم اومده در صورتی که خودت این مدت بیشتر از تمام ایام زندگیت به اتاقم اومدی و پیگیر حالش شدی و بارها و بارها ازش با هیجان تعریف کردی!!

لوهان تا حرف سهون رو شنید، اخرین جملش رو نشنیده گرفت و سریع گفت
_ولی من مطمئنم که امپراطور اجازش رو بهت...

حرف لوهان تموم نشده بود که در اتاق باز، و پزشک دو از اتاق خارج شد.
سهون جلوتر از لوهان سمت پزشک رفت و بی هیچ مکثی پرسید
_چیشد؟

پزشک کمی تمرکز کرد و با کمی بالا کردن سرش گفت
_اینطور که بنظر میاد بخاطر اتفاقی که براش افتاده و وضعیتی که داشته، حافظش رو کامل از دست داده...

و سهون عجول تر از همیشه پرسید: دارویی براش داری که زود حافظش برگرده؟

_خیر سرورم! آدم های زیادی دچار فراموشی شدن و هرکدوم دلیلی داشتند..با اینکه خیلی ها حافظشون رو بدست آوردن، ولی همچنان دارویی برای این مشکل ساخته نشده.

••𝙈𝙮 𝙡𝙤𝙫𝙚𝙡𝙮 𝙨𝙩𝙧𝙖𝙣𝙜𝙚𝙧••Where stories live. Discover now