وین با حرفی که از جونگوو شنیده بود از شدت تعجب چیپسی که تازه گذاشته بود تو دهنش پرید تو گلوش
جونگوو : فاک چته !
وین بعد از چندتا سرفه گفت : چی میگی تو ؟ بابات از کجا فهمید ؟
جونگوو : جه هیون همه چیو گذاشت کف دستش .
وین : هی بهت گفتم این کارارو نکن !
جونگوو : میشه الان بجای زدن تو سرم یکم ارومم کنی ؟
وین : ارومت کنم ؟ نکنه خودتم باورت شده جه هیونو دوست داشتی ؟
جونگوو : وین این چه حرفیه که میزنی ، تو که دیگه میدونی دوستش دارم .
وین چیپس دیگه ای خورد و گفت : نه نداشتی جونگوو ! اگر داشتی این بلارو سرش نمیاوردی ... واسه چی اون یوتا بود چی بودو فرستادی ازش دزدی کنه ؟
جونگوو : حقش بود ... جه هیون خیلی باهام بد رفتار میکنه .
وین خندید : وای جونگوو چی میگی ! بد رفتار میکنه ؟ حواست هست تو از قدرت پدرت استفاده کردی تا باهاش بخوابی ؟
جونگوو : همتون فقط از این زاویه به این قضیه نگاه میکنین .. تا حالا شده یکمم فکر کنین شاید دوستش دارم !؟
وین : نه .. چون نداری !
جونگوو پوزخندی زد : ببخشید که عرضه نداشتم کاری کنم که دوستم داشته باشه و سعی کردم با در اختیار قرار دادن خودم بهش کاری کنم به چشمش بیام
وین : تو خودتو در اختیارش قرار ندادی ، تو تهدیدش کردی ، یادت که نرفته ؟ از پدرت ترسوندیش ! لطفا جلوی منی که اینارو میدونم اینجوری حرف نزن
جونگوو : باشه شماها راست میگین .. به هر حال بابام گفته باید برم امریکا
وین چشماش از تعجب گرد شد : چیییی ؟
جونگوو : بله! برای اینکه از شرم راحت شه..
وین : کوفتت شه ای کاش منم بابام پول داشت میفرستادتم امریکا
جونگوو لحظه ای چشماش برقی زد : میخوای توام بیای ؟
وین : یعنی چی؟ من پولم کجا بود !
جونگوو : میتونم برای بابام شرط بزارم اگر تنها باشم نمیرم ..
وین : فکر نمیکنم بابات به این راحتیا قبول کنه !
جونگوو : قبول میکنه ! مطمئنم . هرکاری میکنه که زودتر ردم کنه برم
***
جانی : نمیخوای به اون افسره زنگ بزنیم ؟
یونگهی جلوتر از جانی راه رفت : گفت بعدا باید بریم اداره اگاهی ، چرا دیگه زنگ بزنیم ؟
جانی هم کنارش راه رفت تا به سمت درب خروجی بیمارستان برن
جانی : میخوای چی بگی ؟
یونگهی اخمی بهش کرد : از چی میترسی ؟ اونا هیچی نمیدونن و قرارم نیست هیچی بدونن !
جانی : بالاخره باید مراقب باشیم .
یونگهی صریح و محکم گفت : من مراقبم !
جانی سوییچ ماشینشو تو دستش فشرد و با یونگهی سمتش رفتن و داخل نشستن .
یونگهی : ماشین خودم کجاست؟
جانی : تو پارکینگ خونت، یکم واسه درش مشکل ایجاد شده بود که اوکی شده
یونگهی : با اینکه علاقه ای به تشکر ازت ندارم ولی ممنون
جانی : خواهش میکنم ، میریم اگاهی ؟
یونگهی : اره ، زودتر تموم بشه بهتره
***
جه هیون با شنیدن صدای زنگ گوشیش دستشو سمت عسلی کنار تختش برد و بعد از کمی اینور اونور کشیدنش گوشیشو پیدا کرد و برش داشت
بدون نگاه کردن به شماره جواب داد : بله ؟
-: صبحت بخیر جانگ جه هیون .
جه هیون با شنیدن صدای رئیس سریع روی تخت نشست : اوه رئیس کیم !
-: از دیروز که رفتی خبری ازت نشد !
جه هیون : فکر کنم دیگه اونی که باید ازش خبر میومد من نبودم .
-: اره یجورایی درست میگی ، به هر حال من با جونگوو صحبت کردم
جه هیون : و؟ هنوزم میخواید بگید حرفام دروغ بوده؟
-: انتظار نداری ازت غذرخواهی کنم که ؟ هرچیم باشه ، تو زیر دست منی اینو یادت نره
جه هیون پوزخند بی صدایی زد : درسته ، من هرچیم باشم ، همیشه زیر دست رئیس کیم خواهم موند .
-: جونگوو برای ادامه ی تحصیل میره امریکا .
جه هیون انتظار شنیدن همچین چیزی از کیم نداشت ، چند لحظه مکث کرد و گفت : اوه جدا ؟
-: فقط نمیخوام به تجارتم اسیبی برسونه ، وگرنه فکرشم نکن نگران رابطه ی بین شما دو نفر بوده باشم ! جنسارو امشب میفرستم منطقه ، و اینکه این ماه سفارش مهمی داری .
جه هیون : سفارش مهم ؟
-: یونگ سنگ برگشته.
جه هیون با تعجب سریعا در پاسخ به کیم گفت : چی ؟
-: درسته ، اون برگشته ... و واقعا عجیبه که به ما سفارش داده .
جه هیون : اون خودش بزرگترین اشپزخونه ی سئولو داشته .
-: چرا نمیپرسی برای چی میخواد از منطقه ی جانگ جنس بگیره ؟
جه هیون : منظورتون چیه؟
-: جه هیون خوب میدونی من تو کشور ۱۰ تا مثل تورو دارم ، پس بی دلیل نمیاد از تو جنس بگیره .
جه هیون : دلیلشو میدونین ؟
-: یکی از زیر دستات بچه اس ؟
***
ته یونگ بعد از شستن دست و صورتش از سرویس بهداشتی بیرون اومد که هم اتاقیش اومد سمتش : ته میای امروز بیای بریم بیرون ؟
ته یونگ : عام خب ، به نظرت مشکلی نیست که از اینجا بریم بیرون ؟
پسر خندید : معلومه که نه ، ماها هر وقت بخوایم میتونیم بریم بیرون .
ته یونگ لبخندی زد : باشه خب میرم حاضر بشم
***
افسر کیم : خب خانم لی ، شکایتی که تنظیم کردینو مطالعه کردم ، پس شما دیدید که سارق داشت در ماشینو میبست ؟
یونگهی با اعتماد به نفس به صندلی رو به روی افسر کیم پشت داد و گفت : بله ، جوری که انگار کارش تموم شده بود ، ولی وقتی رفتم سمتش حتی فرار نکرد بلکه منو زد و خب بعدشم که دیگه بیهوش شدم و چیزی یادم نیست .
افسر کیم ابرویی بالا داد : خیلی عجیبه ، یعنی میگید قصدش سرقت نبوده ؟
یونگهی شونه اشو بالا انداخت و نفس عمیقی کشید و گفت : نمیدونم واقعا ، برای خودمم خیلی عجیبه من تازه جواب مثبت ازمایشمو گرفته بودم
صداشو از قصد اروم کرد و طوری که بغض گلوشو گرفته باشه ادامه داد : اما ...
جانی که داشت از این شدت فیلم بازی کردن یونگهی شاخ در میاورد ، همراهیش کرد و اونو تو اغوشش گرفت و رو به افسر کیم گفت : فکر میکنم دیگه کافی باشه ، نه ؟
افسر کیم با تعجب بهشون خیره بود : البته ... واقعا متاسفم بابت فرزندتون .
جانی لبخند تلخی زد : امیدوارم اون آشغالو پیدا کنید .
افسر کیم : حتما ، این وظیفه ی پلیسِ .
***
ESTÁS LEYENDO
JUNG Zone / منطقهی جانگ
Misterio / SuspensoCouple(s): JaeYong, JaeWoo Character(s): Johnny, Mark, Taeil, Yuta Genres: Legal Drama, Romance, Angst Summary: جانگ جه هیون، رئیس باند تولید و پخش مواد مخدرِ منطقهی جانگ، پسر بچهی هیفده سالهای رو برای پخش مواد استخدام میکنه... ⚠️ Keep it in mi...