با اضطراب از اتاق بیرون رفت و بکهیون رو در حال تلویزیون دیدن پیدا کرد.
_بکهیون؟ تابلوی من کجاست؟
انگشت شور از اسنکش رو مکید و با ابرو های بالا رفته گفت: همرو بردی نمایشگاه! جدید کشیدی؟
_نه!...نه اونی که روش پارچه ی سفید بود...اون کجاست؟
+آها! همون شکلی گذاشتمش توی ماشینت.
چشم هاش گرد شدن و بلافاصله به طرف در دویید و توجهی به فریاد های بکهیون نکرد.
به محض ورودش به نمایشگاه لوکاس رو دید که با چند نفر مقابل یکی از نقاشی های نمایشگاه ایستادن.
با کمی دقت فهمید تصویری که توجهشون بهش جلب شده تابلوییه که دنبالش اومده پس بدون اتلاف وقت به طرفشون دویید و چند ثانیه بعد مقابلشون ایستاده بود.
لوکاس با دیدنش لبخند عمیقی زد و خواست معرفیش کنه اما جونگین خیلی سریع خم شد و با صدای جدی ای گفت: متاسفم اما این اشتباه به اینجا اومده. این تابلو فروشی نیست.
بعد از اینکه لوکاس با عذرخواهی از افراد غریبه خواست ازشون دور بشن با خوشحالی به طرف جونگین رفت و دستش رو آروم به شونش کوبید.
+هی! فکر نمیکردم بیای!
جونگین نیم نگاهی به نقاشی پشت سرش انداخت و گفت: به خاطر اون اومدم.
+پس به موقع اومدی. داشت به فروش میرفت...البته بهت حق میدم که نخوای از دستش بدی؛ واقعا خوب کشیده شده...تا حالا ندیده بودم پرتره بکشی!
آروم سرش رو تکون داد و زیر لب گفت: اولین باره.
+کیونگسوعه درسته؟...چندبار بیشتر ندیدمش ولی چهرش رو خوب به خاطر دارم.
نفس عمیقی کشید و دوباره تایید کرد: کیونگسوعه.
+میبریش؟
_تا آخر امروز میمونم. بعدش آره.
با رفتن لوکاس به طرف نقاشی برگشت و بدون توجه به اطرافش بهش خیره شد.
هربار کسی از کنارش رد میشد میتونست صدای تحسینش رو بشنوه. اولین کارش خوب پیش رفته بود.
چند ساعت آینده رو هم بدون توقف به چهره ی روبهروش زل زد. گرفتن نگاهش غیر ممکن به نظر میومد.
همه میتونستن غم و ناراحتی رو توی نگاه پسر داخل نقاشی ببینن.
اما فقط نقاش میدونست پسر با لبهای قلبی شکل و چشمهای درخشانش زمانی چقدر زیبا لبخند میزده.
متوجه قرار گرفتن کسی کنارش شد اما باز هم توجهی نکرد.
بسته چیپس دختر مقابلش قرار گرفت و جونگین بدون توجه به قانونی که میگفت اونجا حق خوردن چیزی رو ندارن ازش برداشت.

YOU ARE READING
Pretty Little Psycho 🎨
Romance𝐹𝑖𝑐𝑡𝑖𝑜𝑛: Pretty Little Psycho 𝐶𝑜𝑢𝑝𝑙𝑒: Kaisoo, Chanbaek 𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒: Romance, Angst, Smut 𝑊𝑟𝑖𝑡𝑒𝑟: Honey Bee 𝐷𝑒𝑠𝑐𝑟𝑖𝑝𝑡𝑖𝑜𝑛: _تو منو با لبخندت امیدوار کردی حالا نمیتونی امیدمو ازم بگیری. مثل من که وقتی گفتم میام و میبرمت. تو...