خیلی زود هر پنج نفر باهم گرم گرفته بودن و الان چان و کای هم دید نسبتا خوبی به سهون پیدا کرده بود.
جو خوبی بین همشون بود البته اگه چان و بک رو در نظر نمیگرفتن!انقدر نسبت به هم دور به نظر میرسیدن که سهون هم به شک افتاده بود.
با گیجی نسبی پرسید: چان و بک هم از همون زمان دبیرستان دوستن؟
بکهیون یکم از نوشابش خورد و قبل از اینکه کسی چیزی بگه گفت: آره. الانم هم خونه ایم.
نگاه سه نفر دیگه با تعجب روش افتاد.
کیونگسو خواست حرفی بزنه اما چان زودتر بلند شد و بدون اینکه چیزی بگه از اتاق نسبتا کوچیک توی رستوران بیرون رفت.
کیونگسو آروم عذرخواهی کرد و دنبالش رفت.
وقتی بالاخره توی دستشویی پیداش کرد سمتش رفت و قبل از اینکه حرفی بزنه چانیول با لحن دلخوری گفت: گفتی بیام که اینطوری نادیدم بگیره؟_چانیول بک عصبانیه! حق نداره؟ توی این دوروز به هیچ کدوممون یه زنگ نزدی تا حالشو بپرسی!
+من...فقط نمیدونستم باید چیکار کنم.
_پس لطفا چیزی رو بیشتر از این خراب نکن باشه؟
+باشه...تو برو منم چند دقیقه دیگه میام.
با خروج کیونگسو آبی به صورتش زد و بعد از خاموش کردن گوشیش از دستشویی بیرون رفت.
بی صدا پیش بک نشست و دوباره مشغول خوردن غذاش شد.
بی صدا توی کاسه ی بکهیون تکه های گوشت میذاشت و اون بدون اینکه چیزی بگه میخوردشون.
به گفت و گوی بین سهون و کای گوش میداد و سعی میکرد گاهی توش شرکت کنه.
به نظر میرسید جمع چهار نفره ی دوستیشون داره افزایش پیدا میکنه.
جونگین به کیونگسو اشاره کرد و برای ادامه ی حرفش گفت: و از اونجایی که کیونگسو منو خیلی دوست داشت گفت برم پیشش زندگی کنم.
با حرفش چان و بک ناخودآگاه شروع به خندیدن کردن.
کیونگسو با چشمای گرد و لپ های پر از غذا سرش رو بالا آورد و با صدای بلندی گفت: یااا!!
کای آروم خندید و گفت: اول اونو بخور بعد! اصلا مگه دروغ میگم؟
سهون با لبخند آرومی گفت: و الان با همین؟
جونگین سرش رو بالا و پایین کرد و گفت: آره.
بکهیون که انگار تقریبا سر حال اومده بود گفت: ما خودمونم نفهمیدیم اینا چطوری بالاخره به هم اعتراف کردن. ولی بازم دیر بود.

YOU ARE READING
Pretty Little Psycho 🎨
Romance𝐹𝑖𝑐𝑡𝑖𝑜𝑛: Pretty Little Psycho 𝐶𝑜𝑢𝑝𝑙𝑒: Kaisoo, Chanbaek 𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒: Romance, Angst, Smut 𝑊𝑟𝑖𝑡𝑒𝑟: Honey Bee 𝐷𝑒𝑠𝑐𝑟𝑖𝑝𝑡𝑖𝑜𝑛: _تو منو با لبخندت امیدوار کردی حالا نمیتونی امیدمو ازم بگیری. مثل من که وقتی گفتم میام و میبرمت. تو...