قسمت دوم - الان می ترکم

32 6 0
                                    


شب، وقتی که لو یان خواب بود، ناگهان سنگینی ای رو روی سینه‌ش حس کرد. پتو رو بلند کرد تا ببینه چیه و یه تونگ رو دید که روش خوابیده.

لو یان با بی تفاوتی گفت "چیکار می کنی؟"

یه تونگ با لحنی که انگار می خواد لو یان رو بترسونه جواب داد "می ترسونمت."

لبخند مصنوعی ای زد و انگشتش رو روی صورت یه تونگ -که به زور سعی داشت بی تفاوت نگهش داره- کشید "با نصفه شبی خزیدن توی تختم می خوای منو بترسونی؟"

یه تونگ با افتخار گفت "این یه صحنه کلاسیک توی 'جو-آن*' بود."

*جو-آن سری فیلم های ترسناک ژاپنی که فیلم های کینه (grudge) رو از روش ساختن

"ترسوندنت تموم شد؟"

یه تونگ با جدیت گفت "اوم."

لو یان، یه تونگ رو بالا کشید، به بغل چرخوندش و توی بغلش قایمش کرد "پس بخواب."

یه تونگ مضطرب شد "یه روحو بغل کردی و داری می خوابی‌؟"

"اوم."

"میشه یکم احتراممو نگه داری و بترسی؟"

لو یان بدون ابراز هیچ حسی گفت "در حد مرگ ترسوندیم."

"......"

لو یان حلقه بازوهاش رو تنگ تر کرد "واسه همینم باید محکم تر بغلت کنم."

یه تونگ با حرص مقاومت کرد "منحرف!"

صبح، لو یان با نوازش، یه تونگی رو که خودش رو توی آغوشش جمع کرده بود و از گوشه دهنش آب‌دهن می چکید، بیدار کرد.

"وقتشه بیدار شی."

یه تونگ با خستگی جواب داد "ارواح شیطانی نیازی ندارن که بیدار بشن..."

"پس بازم بخواب، بی مصرف"

یه تونگ فورا پاشد "خودت بی مصرفی!"

"عه؟"

یه تونگ زیر لب غر غر کرد "هر روز فقط می شینی بازی می کنی. بیکارم که هستی، ترسیدنم بلد نیستی، بدرد چی میخوری پس؟"

لو یان سیگاری رو روشن کرد "اتفاقا شاغلم."

یه تونگ چشم‌هاش رو چرخوند "لیگ بازی کردن؟"

"نه."

"پس چی؟"

لو یان خاکستر‌هاشو تکون داد "حدس بزن. پشمات می ریزه."

یه تونگ به سر تا پای لو یان نگاهی انداخت "تچ، معشوقه* کسی هستی؟"

*کلمه ای که به کار برده به مردهایی گفته میشه که خرجیشون رو کس دیگه ای میده به شرطی که معشوقه طرف باشن.

دود توی گلوی لو یان پرید و سرفه کرد.

یه تونگ با حالت چندش گفت "گمونم همینه. غیر از جذاب بودن نقطه مثبت دیگه ای نداری."

لطفا به حرفه 'روح شیطانی' احترام بزارDonde viven las historias. Descúbrelo ahora