زورش زیاد بودو بهش نمیرسیدم ولی زدم تو صورتش ک ب خودش بیاد ک یهو منو پرت کرد روی تختش..ترسیدم ک چرا یهو اخلاق تغییر داد..
-ببخشید،ببخشید نمیتونم..نمیتونم خودمو کنترل کنم!
نمیفهمیدم چی میگه،اصن چیکار مبخاد بکنه ک شروع کرد ب معذرت خواهی..
دستمو بردم جلو و گذاشتم رو صورتش ک یکم بهش ارامش بدم ک یدفعه لباشو کوبوند ب لبام..
من تو عمرم ن تو رابطه بودم ن سکس کردم..
مک میزد خیلیی درداور،نمیتونستم جوابشو بدم چون خیلی سریع و محکم انجام میداد..
خاستم حلش بدم نمیزاشت..
+ولم کنن..جونگکوووک ولم کن!
انگار صدامو نمیشنید،
چشام پر اشک شده بود و داشتم گریه میکردم..لبامو ول کرد و شروع کرد ب مک زدن گردنم
خیلی محکم،با هر مکش نفسم بند میومد و داد میزدم..نمیدونستم چش شده،چرا یهو اینکار میکنه..
وقتی کامل گردنمو مک زد و مارک گذاشت لباسشو درورد و کرواتشو ازش بیرون کشین و دستمو بست ک بش نزنم..
امد جلو و از گردنم گاز گرفت..
صداش امد،و رده خونو از گردنم تونستم ببینم..
اون انگار لذت میبرد چون تز خونم خورد..درد داشت و تحملش سخت بود و تنها کارم میتونستم داد بزنم و گریه کنم..
امد جلو و لباسمو از تنم درورد..
دیگ ن دستو پا میزدم ن هولش میدادم فق گریه میکردم..لباسمو همراه لباس زیرم دراورد و شروع کرد ب مک زدن،محکم و درداور،خب منم کنترلمو از دست میدادمو ناله میکردم ک اون انگار حشری تر میشد و بدتر ادامه میداد.
سعی میکردم از خودم صدا درنیارم ولی
-اگ صداتو خفه کنی بدتر انجام میدم!
دیگ..دیگ راهی نداشتم..جز اینکه اطاعت کنم تا بدتر نکشم..
بعد اینکه کامل بدنمو مک زد از روم بلند شدو شلوارشو همراه باکسرش دراورد..
وقتی فهمیدم ک قراره شلوارشو دربیاره نفس تنگ امد،و وقتی درش اورد چشامو بستم و نفسمو دادم بیرون..دوباره امدو شروع کرد ب مک زدن لبام
-چشاتو باز کن!
ترسیدم چون خیلی خشن گفت و منم باز کردم و تو چشاش زل زدم،
اصلن همون چشای قبلی نبود یجوری بود،ترسناک و خالی از حس..اینقد محک مک میزد ک لبام پاره شد.
اونم از خدا خاسته خونامو خورد و دوباره مک زد..یهو عقب کشید،
تونستم دیکشو ببینم،خیلی..بزرگ بود،یهو از الان بدنم پره استرس شد..دستام خیلی درد میکرد خیلی محکم بسته بودش،نمیتونستمم چیزی بگم چون عواقبم بد میشد..
دستشو گذاشت دور کمر شلوارمو همزمان با باکسرم درش اورد،.
با برخورد هوا ب بدنم،ی لرزش کوچولویی کردم ک امد روم..شروع کرد ب کیس مارک گذاشتن رو شکمم و منن شروع کردم ب ناله و همزمان باش گریه میکردم..
یهو سرمو گذاشت رو بالشت و پاهامو باز کرد و فهمیدم ک..
ترسیده بودم خیلی ترسناک بود..
پاهامو بستم ک گفت نبند ولی بازم بستمش چون نمیتونستم درد اون دیک بزرگشو ک معلومه چ دردی داره رو تحمل کنم پس گریه کردم و داد میزدم تروخدا ولم کن ک انگار کر بودو هیچی نمیشنید..
پاهامو باز کردو نگهش داشت باپاهاش و دیکشو روم تنظیم کرد و یدفعه واردم شد
از درد فریاد زدم ولی خب کی بدادم میرسید
گریه میکردم و اهای کوچیکی از دردش از دهنم خارج میشدن..دیده بودم ک وقتی کسی واردت میشه یکم صبر میکنه ک عادت کنی ولی انگا تو لغت نامه این بکار نرفته بود..
محکم میکوبوند بم و منم ناله هام کل عمارتو پوشونده بود،یجورای خودمم تحریک شده بودم و میخاستم تا تخرش بره ولی خیلی خشن بود..
همزمان با تلمبه زدنش امدو لبامو ب بازی گرفت و ناله هام تو دهنش خفه میشد..
بعد چندتا تلمبه زدن ترضا شدم چون خودمم تحریک شده بودم ولی اون خنوزش بود و وقتی فهمید ارضا شدم بیشتر میکوبوند بم و بعد چندتا تلمبه زدن ارضا شد..
درد داشتم خیلیییم داشتم هنوزم داشتم گریه میکردم،ک ازم امد بیرون.
+خیلی..هق..خیلی بیشعوری خیلییییی..هق
یهو دیدمش دستاشو کرد تو موهاشو چنگ زدشونو و داد زد
-من..من..چ غلطی کردم؟وایی خدا..وایی
ازش ترسیدم،همه حرکاتش دور از فکرم بودو منو میترسوند،ک یهو برگش سمتم..
-من..من بات خابیدم؟بگو بگو دروغه!
عجیب بود چون ننیدونست..
عجیبتر این بود ک داشت کریه میکرد و میگفت بگو دروغه و خودشو میزد..+اره خابیدی..سواستفاده..هق..گر
-من..من..
بعد سریع شلوارشو پوشید و رفت بیرون..
+من الان چیکار کنم..هق..چیکاارکنممممم..
شلوارمو پوسیدمو سوتینمم چون جرش نداده بچد تونستم بپوشم ولی بولیز نداشتم پس ملحفه رو دورم پیجوندم و رفتم دسشویی..
نمیتونستم راه برم،درد داشتم از کمر تا نیم تنه پایینم،ب زور خودمو رسوندمو خودمو یکم تمیز کردم..
وقتی امدم بیرون صدای شکستن چیزی رو شنیدم ترسیدم افتاده باشه،کاری کرده باشه رفتم دنبال صدا..
خودمو ب دیواره ها میچسبوندم تا نیوفتم چون تعادل نداشتم،ک رسیدم ب ی اتاقی ک صدا از اون درمیومد..
درو باز کردم و همونجا خوشکم زد..
-------------------------------------------------
پارت دوم نیز ب اتمااااااام رسییییییید..
وایی خوناشام خیلی سخته،فکر کنم اخرین بارم باشه🤧
امیدوارم خوب شده باشه
منتظر نظرات و ووت هاتون هستمم
بای گایز✨
ESTÁS LEYENDO
Love U My Koko)💜
Vampirosوضعیت:[تمام شده] خوشحالم ک امد تو جنگل خوشحالم ک منو نجات دادی خوشحالم ک عاشقت شدم . . fiction:اسمات،خوناشام،دخترپسری fiction:جونگ کوک x تو writer:hyumin✨