🄿🄰🅁🅃 4

719 90 33
                                    


صبح شدو زودتر از کوک از خاب بیدار شدم

رفتم دسشویی و صورتمو شستمورفتم اشپزخونه..

مواد پنکیکو دروردمو شروع کردم ب درست کردن،ولی زیاد بلد نبودم گوشیو دروردم زدم گوگل

دوای هرچی در گوگله (😂)

درست کردم و گذاشتم رو میز و چندتا چیز دیگ برای خوردن از خچالش دروردمو اومدم،

پنکیکارو با توتفرنگی و خامه تزیین کردمو گذاشتم رو میز..

رفتم بالا تا بیدارش کنم،زیاد خابیده بود و منم دیرم میشد باید سریع صبحونه میخوردم تا دیر نرسم ب کارم..

درو باز کردو رفتم کنار تختش
دستمو گذاشتم رو موهاشو نوازشش کردم

رفتم سمت پنجره و پرده رو زدم کنار تا شاید با نور افتاب بلند شه ولی نچ نشد..

+کوک،جونگکوک عزیزم بلند شو.

ی چرخ زد و چشم سمت راستشو باز کرد و ی ملچ ملوچ کرد و دوباره خابید..

+پاشو دیرم میشه،بیا باهم صبحونه بخوریم

-هووم الان..میام

با صدای خشدارش گفتو بلند شد عین بچه ها..
پاهاشو دراز کردو سرشو خاروند،

رفت دسشویی و من رفتم پتو هارو تا کنمو یکم تختو مرتب کنم..

ی حس خاصی داشتم..
انگار ازدواج کردمو توخونمم،ولی فعلا ن ب باره ن ب داره

...
بعد س ساعت دسشویی کردنو لفتش دادن عاقا امد سر میز

-تاحالا اول صبح اینقدر چیز نخورده بودم.

+شاید ازین ب بعد بخوری

صبحونه رو خوردمو رفتم تو اتاق تا کیفمو بردارم ک فهمیدم لباس ندارم..

هیچی میرم خونه و لباس برمیدارمو و میرم سرکار..

+خدافظ،مواظب خودت باش،شمارمو داری اگ کار داشتی زنگ بزن.

-بای،دیر میای؟

+سعی میکنم زود بیام،اخه میرم خونه ی چند دست لباس بیارم اینجا.

-اوهوم،منتظرم

وویی عین پسر بچه سرش پایین بوود،

رفتم جلو ی بوسه رو لبش زدم ک شارژ بشه
سرشو گرفت بالا و نگام کرد و یهو پرید بغلم

-دوست دارم..

+منم دوست دارم،برم برم تا اخراج نشدم


...
رفتم خونه و لباسموعوض کردمو رفتم سرکار

دوازه تمام شد پستمو رفتم خونه،یکم جمعو جور کردمو یکم کتاب مخصوص عکاسی رو خوندم،ساعت پنج عصر شدو رفتم فروشگاهو چندتا خرتو پرت خریدم ک گوشیم زنک خورد.

Love U My Koko)💜Donde viven las historias. Descúbrelo ahora