J: هیونگ برنامه هنوز برای امروزه، نه ؟
T: کنسلش کردیم ؟
T: نه نکردیم. پس هنوز قراره بیام پیشت جئون
J: اوکی، فقط می خواستم مطمئن شم، ایح
T: باش. هرچی
J: اوه نه هیونگ . لازم نیست جوری رفتار کنی که انگار به من اهمیت نمیدی !
J: حداقل نه وقتی اهمیت میدی !
T: یونگی بهترین دوستمه. انتظار داری چجوری رفتار کنم ؟
J: من هیچ نظری ندارم که یونگی هیونگ چجوری رفتار میکنه ؟
J: ولی تو بهتره که مثل یه پرنس با من رفتار کنی
J: چون منه لعنتی لایقشم
J: فهمیدی ؟
T: جئون
T: باید یه چیزی رو متوجه بشی
T: وقتی پیش منی، اونکه همه چیو کنترل میکنه منم، اوکی ؟
T: من نمیدونم و اهمیت هم نمیدم که دوستات چجوری باهات رفتار میکنن یا اینکه تو چجوری با اونا رفتار میکنی، ولی وقتی با منی بهتره همهٔ این رفتارا رو فراموش کنی
T: مفهومه، پرنس ؟
J: بله اقا
T: خوبه، بعدا می بینمت
J: بله هیونگ اقا
-Jungkook's POV
پنیک نکن، نکن. دم، باز دم. این سادس. من خوبم. کیو گول می زنم؟ دیدنش قراره مرگ من باشه. دقیقا بیست و پنج دقیقه و سی و دو ثانیه دیگه اینج-
اوق. دارم شبیه یه عجیب غریب رفتار می کنم. خدایا کمکم کن.
" جونگکوک شی، اینجوری نیست که قبلا ندیده باشیش، آروم باش "
" جیمین هیونگ خفه شو و توی لباس پوشیدن کمکم کن "
" ای خدا، فقط داره میاد دیدنت، یجوری لباس بپوش که انگار من دارم میام پیشت " اون گفت و من با آرنجم زدم تو شکمش. " اوچ! چرا اینکارو کردی ؟! "
" اون شبیه تو نیست برای من، اینو میدونی هیونگ! "
" اره اره میدونم "
" هیونگ چی بپوشم ؟ "
" یکی از هزاران تی شرتای سفیدت، و یکی از اون هزاران جین های آبیت. اگه قرار شد که برین بیرون تیمبرلند هات رو بپوش . اوکی ؟ "
" نه ! نمیتونم جوری که همیشه هستم لباس بپوشم ! "
" اوه به خاطر فاک . این یکی - " اون حرف زدنش رو قطع کرد و توی کمدم دنبال چیزی گشت که خیلی همیشگی بنظر نیاد برام، اگه ممکن بود
" - چطوره ؟ چی میگی ؟ " اون یه لباس رو بهم نشون داد
" عالیه هیونگ ! "
YOU ARE READING
vkook texting | per. ✓
Fanfictionتهیونگ : خب، چطوری ؟ جونگکوک: من گیام، ممنون که پرسیدی © -𝐬𝐮𝐠𝐚𝐥𝐚𝐱𝐢𝐞𝐬