^^^^^
امروز دوباره باهام حرف زدی...
تو یجورایی اسم منو میدونستی و با مهربونی ازم معذرت خواهی کردی که مدادم رو برای مدت طولانی پیشت نگه داشتی.
فقط تونستم یه جواب برات پیدا کنم.هر وقت کە با من حرف میزنی قلبم از هیجان شروع به تپیدن میکنە ، مثل اینکه یه پروانه ی وحشتزدە بخواد از قفسه ی سینم بیرون بیاد.
تو بە حالت مضطربم خندیدی، بعد یە بار دیگە ازم تشکر کردی و دوبارە روی معلم متمرکز شدی.اما من دیگە نمی تونستم تمرکز کنم،
من یەبار دیگە اون لبخند زیبا و درخشانت رو دیدم
من دلیل اون لبخند خیره کننده ات بودم که برای دیدنش چشم انتظاری می کردم.من تونستم...
•°•°H&M°•°•
Plz Vote and comment..(◍•ᴗ•◍)✧*。
YOU ARE READING
Notebook °yoonmin°
Short Story••یاداشت های مین یونگی•• فصل اول + من عاشق همه چیز درباره ی تو ام پارک جیمین ، تو حتی اسم منو نمیدونی.. 🔴شخصیت و سن اعضا توی داستان هیچ ارتباطی با خودشون تو دنیای واقعی نداره و فقط از اسم و ظاهرشون استفاده شده🔴 چپتر های کوتاه کاپل : yoonmin نویسن...