DAY twenty five

369 104 55
                                    

^^^^^

جیمین نفس راحتی کشید ، بلاخره آخرین کلاس امروز تموم شد و میتونست به خونه برگرده .
آخرین روز ترم بود و اون نمیتونست بیشتر منتظر بمونه تا مرخص بشه ،اون واقعا مشکلی با مدرسه نداشت ، اما از اتفاقاتی کە اخیراً افتادە بود خستە شدە بود.

اون باید قبل رفتن چندتا کتاب از لاکرش برمی داشت.

لاکرش اون طرف ساختمان بود، پس بە سمت لاکرش راهی شد و وسایلش رو جمع کرد.
در لاکرش رو باز کرد
انتظار داشت یک یادداشت یا چیزی بیافته اون خیلی به این کار عادت کرده بود ، اما به نظر می‌رسید این کار متوقف شده ، ناراحت شد ، اما زیاد بهش فکر نکرد

متوجه شد که سالن ها خالی از دانش آموزن ، چون احتمالا همه عجله داشتن تا هرچه زودتر به خونه برگردن .
درحالی که قصد داشت راه رو دور بزنه و به راهرو برگرده
متوجه ی یک دفترچه ی کوچیک شد که روی زمین افتاده بود.

انگار کسی اینو انداخته؟

بنابراین بدون تردید اون دفترچه صورتی کم رنگ که پر بود از انواع برچسب های کوچیک از چیز هایی مثل قلب و رنگین کمان رو برداشت.
بخاطر ظاهر زیباش ، جیمین فکر کرد که این دفترچه متعلق به ی دختره
شاید ی سال پایینی
صفحه اولش رو باز کرد به امید پیدا کردن اسمی ،
تا اون رو به صاحبش برگردونه
صاحب دفترچه هیچ اسمی روش ننوشته بود اما اسم دیگه ای بود که توجه جیمین رو به خودش جلب کرد

اسم خودش

شروع به خوندن کرد «نمی‌فهمم چطور یه فرد می‌تونه اینقدر بی نقص باشه.»..« من عاشق همه چیز درباره تو ام پارک جیمین ، تو حتی اسمم رو نمیدونی...»

"این چیه ؟!"

پایان

•°•H&M•°•

Plz Vote and comment..꒰⑅ᵕ༚ᵕ꒱˖♡

Notebook  °yoonmin°Where stories live. Discover now