زخم دوم

291 70 9
                                    

جنو و جه مین از اولین برخوردشون، اول تابستون، جدایی ناپذیر شده بودن. همه کارهاشون باهم بود
رفتن به پارک، قرار گذاشتن برای رفتن به استخر، بازی های ویدیویی توی هال خونه خانواده لی، تلوزیون دیدن توی سالن خونه خانواده نا؛ همه کاراشون.

جه‌مین حتی خاطره ای داشت که با فکر اینکه جنو بره یه مهدکودک دیگه و هیچوقت نتونن همدیگه رو
ببینن چندین ساعت گریه کرده بود. با اینحال همه اینا همون روز اول مهدکودک برطرف شد. نا جه‌مین با کیفِ کوچولوش که روش عکس ببر داشت وارد کلاس شد و جنو رو دید که دقیقا وسط کلاش نشسته بود
همون ثانیه اول، همون لحظه ای که جنو بهترین دوستش رو دید که اضطراب از در کلاس وارد شد، از جا پرید و توی بغل استخون خورد کن لهش کرد. هرچی باشه لی جنو به جز نا جه‌مین دوستی نداشت.

و حتی توی مهدکودک هم، کسی نتونست از هم جداشون کنه.

The Blue Bird | NominWhere stories live. Discover now