زخم دوازدهم

220 65 5
                                    

با وجود شرایطش که هر روز بدتر میشد، جه‌مین تقریبا مدرسه رو هر روز از دست میداد، هر هفته، حداقل دو روز بود که باید توی خونه میموند، چون اونقدر ضعیف بود که نمی تونست حتی از تخت بیرون بیاد، حتی هفته ای وجود داشت که مجبور شده بود هر روزش رو توی خونه استراحت کنه.

میدونست با این اوضاع قطعا نمیتونه فارغ التحصیل بشه، که البته زیاد براش مهم نبود، شرایطش وخیم شده بود، فاصله بین سرفه هاش نهایتا پنج دقیقه طول میکشید، هر بار دو یا سه تا شکوفه شکفته شده گیلاس بالا میاورد و با این که این گل، قبلا باعث لبخندش میشد، دیگه از دیدنش تنفر پیدا کرده بود.

بیمارش اونقدر داشت پیشرفت میکرد که احتمالا حتی نمیتونست لباس فارغ التحصیلی شو بپوشه.

از طرف دیگه، جنو بیشتر و بیشتر نگران میشد، دلش میخواست اوضاع دوستش رو چک کنه، مطمئن بشه که حالش خوبه، ولی میدونست که پسر کوچکتر احتمالا نمیخواست ببینتش.

چنلو،جیسونگ و دونگهیوک از کنار جه‌مین تکون نمیخوردن.
دلشون میخواست دوستشون رو نجات بدن و میدونستن که نمیتونن.

هیچ چیز اونطور که باید نبود

The Blue Bird | NominDonde viven las historias. Descúbrelo ahora