اواسط سال ششم، پدر و مادر جهمین بهش گفتن که میخوان طلاق بگیرن. اولش جهمین نمیدونست منظورشون دقیقا چیه، ولی با یکم توضیح متوجه شد، اونشب جهمین خودشو توی اتاق حبس کرد و اونقدر گریه کرد تا خوابش برد.
روز بعد، جنو از دیدن دوست صمیمیش که روی پله های جلوی خونهشون نشسته بود و گریه میکرد، جا خورد. همیشه اونجا مینشست و منتظر جنو میموند که باهم برن ایستگاه اتوبوس ولی اون روز از لبخند های همیشگیش و ستاره های کوچولوی توی چشمش نبود، اون روز مثل همیشه از جا نپرید، جنو رو محکم بغل نکرد، بهش صبح بخیر نگفت، دستشو توی دست جنو جا نکرد. فقط بیصدا اشک می ریخت.
جنو یادش نمیومد چطور خودش رو به دوستِ صمیمیش رسوند. چطور جلوش زانو زد و توی بغلش
کشیدش. چطور اجازه داد روی شونهشگریه کنه.
- نانا، چیشده؟نگرانی توی صداش قلب جهمین رو آروم میکرد، جنو نگرانش بود، این حس خوبی بهش میداد، دستشو آروم توی موهای پسر کوچکتر میکشید که آرامش کنه، تنها باریکه گریه جهمین رو دیده بود کلاس دوم بود که روسک خرس موردعلاقه اش کنده شد (که مامان جنو با چندتا کوک ساده تونست درستش کنه)؛ پس میدونست حتما اتفاق جدی ای افتاده که بهترین دوستش رو به این روز انداخته
جهمین هق هقی کرد: مامان... مامان و بابام دارن از هم جدامیشن...
بقیه جملهش بین اشکاش گم شد و جنو درک میکرد.
دوستشو محکمتر توی آغوشش فشرد: شت، جهمین خیلی متاسفم...
چند ثانیه بیشتر توی آغوشش نگه داشتش و بعد آروم رهاش کرد.
از جایی که خودش و جهمین روی پله ها همدیگه رو بغل کرده بودن بلند شد و دست پسر کوچکتر رو گرفت و کمکش کرد که بلند شه.
همونطور که دست دوستش رو توی دستاش میفشرد به سمت خونه خودشون کشیدش.جهمین همونطور که تلاش میکرد بلند شه و بایسته تو تلو میخورد: ج... جنو، پس مدرسه چی؟!
- خوشحالی تو مهمتره، میریم بستنی میخوریم و بازی کامپیوتری میکنیم و کل روز خوش میگذرونیم تا حالت خوب بشه.جهمین با شنیدن حرفای جنو لبخند گنده ای زد و خندید، گونه هاش با فهمیدن این که پسر بزرگتر دستشو گرفته (و اینکه خودش اصلا دلش نمیخواست هیچوقت اون دستای گرم رو رها کنه) گل انداخت.
YOU ARE READING
The Blue Bird | Nomin
FanfictionYou bloomed in my lungs. 🌸 ↝The Blue Bird (Coughing Cherry Blossoms) ↝Couple: NoMin ↝Tags: Hanahaki Au, Romance, Heavy Angst, Sad Ending, Death of characters, ↝Main Writer: peachyjaemin (AO3) ↝Song: The Blue Bird by APRIL ⇜زمانی که عشق، به صورت شکو...