YoonKook | TDAYWG

1.9K 77 2
                                    

عنوان: روزِ بعد از رفتنت
ژانر: تراژدی، رومنس
کاپل: یونکوک

قدم هاشو نرم به سمت تخت دو نفره ی نامرتب بر می داشت، قدم هاش نرم بود چون توانی برای محکم قدم برداشتن نداشت؛ شاید بهتر باشه بگم انگیزه ای برای پیش رفتن نداشت. روی تخت نشست طولی نکشید که اشک های لرزون روی گونه هاش سرازیر شدن، درد داشت، واقعا درد داشت، درد داشت، دیوانه وار درد داشت؛ قلبِ لعنتی مین یونگی خیلی درد داشت. بوی عطری که توی اتاق خواب پیچیده بود درد داشت، جای انگشت هایی که جای جای بدنش حس می کرد درد داشت، میسوخت و مین یونگی رو میشکست، میکشت. صورت خیسش بین دستای بزرگ و مردونش فرو رفت تا شاید بتونه اون لبخند کشنده رو از یاد ببره، که شاید اون چشمای خندون محو بشن، ولی فایده ای نداشت؛ حتی از پشت هاله ی اشکا هم کاملا واضح می دیدش، صداشو می شنید که میگفت دیر کرده... خیلی دیر کرده!
یاد آوری دستایی که عاشقانه دور شونه هاش حلقه میشدن حالا داشت خفش می کرد. جای بوسه های خیسِ یهویی روی گونه هاش می سوخت، اشتیاقی که برای لمس دوباره ی اون داشت قلبش رو پاره پاره می کرد.
نگاه دوباره ای به برگه ی مچاله شده توی دستش انداخت، با وجود لکه های خون خشک شده روی برگه هنوزم میتونست متن رو بدون مشکلی بخونه:

To my bitter lover Min Yoongi

«من عادت به بوسه های نرم تو، به لمس سر انگشت های کشیدت در امتداد موهای کوتاه و قهوه ای رنگم که با دستای خودت رنگشون کردی داشتم.
عادت داشتم به عطر تلخی که هر شب بعد از خوابت بو میکشیدم، زمزمه های عاشقانه ای که شاید فقط برای من شیرین بود.
به شمارش تیک تاک ساعت، چشم دوختن به دستگیره ی در و گوش سپردن به موسیقی باد وقتی خورشید کم کم بیدار میشد و تو هنوز برنگشته بودی عادت داشتم.
به برخورد دست های گرمت روی گونه های سردم، به نگاه های خیره و حرف های گاهی تندت که بی هیچ قصدی قلبم رو از هم می پاشید عادت داشتم.
من به تو، به چشم های تیره و سردت، به لب های کوچیک و محوت، به صورت گرد و اخم های تلخت، به تمام بوسه های گرمت، علاقه داشتم.
ولی حالا نه می بوسی، نه اخم میکنی و نه حرف رفتن میزنی... حالا فقط نیستی و من یک روز بعد از رفتن تو میفهمم که چقدر به تو نیاز داشتم.
از یک روز بعد از رفتن تو هر ثانیه مثل یک سال گذشت، هر ثانیه ۳۶۵ بار ترکم کردی، هر ثانیه به اندازه ی ۳۶۵ روز دلتنگت بودم، هر ثانیه انگار ۳۶۵ شب رو با گریه گذروندم، هر ثانیه انگار یک سال شکسته تر شدم و حالا یک روز بعد از رفتن تو من یک روز از تو دورترم. تو برای من همه ی جهانی و من برای تو جهان رو کنار زدم... میخوام یک روز به تو نزدیکتر بشم»

To the sweet love of my life Jeon Jungkook

«اگر میتوانستم زمان را به عقب برگردانم محکم به آغوش می کشیدمت، با تمام وجودم گرمایت را حس می کردم و حتی یک لحظه هم تنهایت نمیگذاشتم. با هر نفسی که می کشیدم از اعماق قلبم صادقانه ترین "دوستت دارم" ها را تقدیمت می کردم و پاک ترین بوسه ها را روی موهایت می کاشتم. اگر می توانستم زمان را به عقب برگردانم، بیشتر هوایت را نگه میداشتم، بیشتر به آن چهره ی دلپذیرت خیره می شدم و تک تک کلماتی که از بین آن لب های زیبا به بیرون می تراوید در خاطرم حک می کردم. اگر می توانستم زمان را به عقب برگردانم به اندازه ی تمام اشک هایی که حالا می ریزم، روی لب هایت لبخند می کاشتم. هرگز دست هایت را رها نمی کردم، هرگز دردهایت را نادیده نمی گرفتم و هرگز اجازه نمی دادم از درون فرو بپاشی. اگر میتوانستم زمان را به عقب برگردانم، سادلوحانه باور نمی کردم که مثل هوا همیشه اطرافم خواهی ماند. اگر میتوانستم بیشتر نوازشت می کردم، بیشتر از عاشقانه هایم برایت می گفتم، بیشتر قدرت را می دانستم و بیشتر برایت یادآوری می کردم که تو برایم بهترین و زیباترین ترین فرد دنیایی!
اگر میتوانستم زمان را به عقب برگردانم، آدم بهتری می شدم؛ اگر می توانستم زمان را به عقب برگردانم به جای این که امروز گریه کنم، آن روز محکمتر دست هایت را می فشردم تا بدانی تا ابد دوستت دارم و تو فقط متعلق به خودت نیستی، باید بیشتر مراقب دارایی من که در سینه ی تو می تپد باشی...»

Oneshots || BTSWhere stories live. Discover now