VMin | Gooseberry

2.2K 119 6
                                    


عنوان: انگور فرنگی
ژانر: فلاف
کاپل: ویمین

گیلاس، توت فرنگی، انجیر، سیب حتی انار همه چی کامل بود ولی انگار هیچ وقت قرار نبود حتی یه دونه انگور فرنگی برای کیم ته هیونگ باقی بمونه. دیگه داشت حالش از این شهر کوچولو بهم می خورد، مگه می شد هر هفته فقط یه کیلو انگورفرنگی برای فروش توی بازار باشه، مگه می شد فقط یه نفر انگورفرنگی پرورش بده!

ملتمسانه به فروشنده ی بازار هفتگی خیره شد و گفت: «لطفا دوباره یه نگاه بندازین حتی یه دونه هم که از خوشه جدا شده باشه نمونده؟»

فروشنده با کلافگی دستاش رو به کمر زد و گفت: «آخه چند بار بهت بگم همه‌ش فروش رفته تو همیشه دیر میکنی!»

ته هیونگ آهی کشید و غر زد: «آخه من همیشه قبل از ساعت هفت صبح اینجام دیگه اون کیه که حتی زودتر از من میرسه!»

فروشنده شونه هاشو بالا انداخت و گفت: «دیگه شرمنده من از خریدارهام کارت شناسایی نمیخوام... می تونی هفته ی بعد زودتر از ساعت پنج اینجا باشی شاید بتونی بزنی رو دستش!»

ته هیونگ با کلافگی میوه های دیگه ای که خریده بود رو حساب کرد و به سمت خروجی بازار حرکت کرد. هنوز کامل از شلوغی دور نشده بود که صدای زنگ گوشیش بلند شد، خوشبختانه هندزفری تو گوشش بود وگرنه با حجم بسته های خریدی که تو دستاش بودن محال بود بتونه جوابش رو بده.

- بالاخره تونستی انگورفرنگی بخری؟

سعی کرد کمی تحقیر شدنش رو به تاخیر بندازه و گفت: «سلام منم خوبم هیونگ چه خبر؟»

- ایییش بازم خواب موندی نه؟

اینبار سعی کرد رفع اتهام کنه و گفت: «هیونگ من قبل از ساعت هفت اونجا بودم!»

- ولی بازم یکی قبل از تو همه ی انگورفرنگی ها رو خریده بود نه؟

آهی کشید و به شکستش اعتراف کرد: «آره»

- دست خالی برنگرد پیش من میدونی که میکشمت!

سعی کرد کمی نمک به لحنش اضافه کنه تا شاید بتونه هیونگش رو نرم کنه و گفت: «هیونگ میدونی که من داداش کوچولوی توام و خیلی هم دوست دارم؟»

- کیم ته هیونگ میدونی که من داداش بزرگ توام و اگه بدون انگورفرنگی برگردی خیلی هم از دستت عصبانیم؟

حالا باید شانسش رو با بهانه تراشی امتحان می کرد: «هیونگ! میخوای با همه ی این بسته ها تو دستم بیفتم دنبال انگورفرنگی؟»

Oneshots || BTSWhere stories live. Discover now